گیلان صدر، دکتر عزیز عبداللهی: همواره از پتانسیل های گیلان گفته می شود و نسبت به منابع طبیعی ، سرمایه های انسانی ، فیزیک و مادی گیلان به دیده حسرت نگریسته می شود. واقعیت این است که این نگاه از بیرون به گیلان نسبت به سایر استان ها به گونه ای نمود دارد که گویی با وجود موهبت های بزرگ خدادادی در گیلان همه چیز در بهترین حالت خود قرار دارد اما وقتی وارد استان می شویم، با مشکلات ریز و درشت و دریایی از مشکلات و کارهای ناشده و آرزوهای محقق نشده و بر زمین مانده، روبرو می شویم .
از سوی دیگر، مقایسه مطالعات راهبردی در خصوص رتبه بندی استان ها از منظر شاخص های مختلف از جمله شاخص توسعه یافتگی ، انسانی ، صنعتی و شاخص های رفاه در مقابسه با دیگر استان ها ، استان گیلان موقعیت مناسبی ندارد . به خصوص این رتبه نامناسب وقتی با شاخص هایی که متوجه بخش منابع طبیعی و سرمایه انسانی است و با آن ها مقایسه می شود شکاف غیرقابل قبولی مشاهده می شود یعنی گیلان در شاخص منابع طبیعی و سرمایه انسانی رتبه خوبی دارد اما در شاخص های توسعه یافتگی رتبه مناسبی ندارد . بررسی این تمایز می تواند مبنایی باشد تا نشان دهد که سرمایه انسانی در مسیر درستی از بهره برداری های توسعه ای قرار نگرفته است .
مساله وقتی عمیق تر می شود که موضوعات راهبردی آینده نگرانه را به معادله اضافه کنیم . یک برداشت کوتاه از این مفهوم آینده نگرانه شان می دهد که نه تنها شاخص ها و متغیرهای توسعه استان گیلان، روند صحیحی را پیش نگرفته اند بلکه به شکل عجیبی از سوی بسیاری از تبعات عملکردها و سیاست گذاری های سایر استان ها تحت تاثیر قرار می گیرد . به عنوان نمونه برخی از تبعات توسعه نامتوازن ملی در مناطق مرکزی و جنوب کشور به ویژه توسعه صنعتی صنایع فولاد و فلزات اساسی در استان های اصفهان و یزد و خوزستان و ناهمگونی آن ها با منابع آب، گرچه در نگاه اول به جهت بعد زمانی و مکانی به گیلان مرتبط نیست اما موضوعی نگران کننده است و می شود نشانه ها و رگه هایی از تخلیه تبعات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و امنیتی آن را در گیلان مشاهده کرد ؛ از این منظر ، مسایل استان گیلان محدود به خود استان نیست و راه حل ها هم محدود به گیلان نیست . در این گونه تحلیل ، در واقع، ضمن بررسی مشکلات و عدم توسعه راهبردی خود گیلان باید موارد آینده نگرانه ملحوظ شود تا بتوان از گیلان دفاع کرد .
1 – ضرورت یک رهیافت راهبردی توسعه استانی :
به رغم وجود متون، منابع و اسنادی در قالب برنامه های توسعه استان ، واقعیت این است که فقدان یک رهیافت جامع راهبردی به وضوح مشهود است. وظیفه اصلی این رهیافت ، ایجاد حلقه اتصال بین عینیت (واقعیت مشکلات و بحران ها) روش (مسایل روش شناختی ، آکادمیک ، مدیریتی و اجرایی ) و نظریه ها و کلان روایت های راهبردی است . در این موضوع مدیریت استانی باز- تعریف دوباره می یابد. امروزه مدیریت به معنای تلاش حداکثری برای حل مشکلات عنوان می شود در حالی که این تعریف حتی با فرض زحمات و تلاش های طاقت فرسای مدیران به صورت یک تغییر نگرش اصلی باید به تعریف مدیریت به عنوان روشی برای تجهیز کلیه توانمندی های فکری ، نظری و سرمایه اسنانی برای پیشبرد امور درچارچوب نگرش های آینده نگرانه تغییر کند. بدین منظور به چند باز – تعریف نیازمندیم .
2- باز – تعریف بازشناسی مشکلات عینی :
مشکلات عینی، تعیین کننده هدف برنامه ای هستند اما تعیین کننده هدف راهبردی نیستند به عنوان نمونه یک مشکل شهری، اقتصادی و یا اجتماعی به عنوان هدف گذاری مدیران ارشد برای اقدام اجرایی عمل می کند؛ در واقع، این عینیت یک واقعیت ، تبدیل به هدفی برای اقدام اجرایی می شود اما این تعریف در برگیرنده برخی نارسایی هاست و برای رفع این نارسایی ها باید عینیت مشکلات با رویکردی کلان ، تجزیه شود . مشکلات ما غالبا صورت آشکار و پنهانی دارند . آن شکلی که صورت پنهان دارد اهمیتش بیشتر ولی کمتر مورد توجه قرار می گیرد اما مشکلی که نمود ظاهری بیشتری دارد بیشترین توجه و اقدام را به خود جلب می کند برای این منظور برای تجریه مشکلات و عینیات چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد :
الف/ عینیت ها و واقعیت های مرتبط با کمبودها و مسایل فوری اکنونی
ب/ عینیت ها و واقعیت های مرتبط با کمبودها و مسایل آینده نگرانه
ج/ شناسایی شکاف بین پتانسیل حداکثری توانمند سازی استان با وضعیت فعلی
سه عامل مهم در محاسبه پتانسیل سرمایه انسانی ، سرمایه فیزیکی و منابع طبیعی اگر در طول چند دهه گذشته در حداکثر توان و ظرفیت کار می کردند میزانی از پتانسیل حداکثری را به ما می دادند و این قابل محاسبه است . به عنوان نمونه بیشترین بهره وری سرمایه ، کمترین نرخ بیکاری در کنار بیشترین استفاده از سرمایه انسانی و موثرترین کاربردهای منابع طبیعی در یک تابع از پیش تعریف شده می توانند ، پتانسیل حداکثری در اختیار ما قرار دهند . این پتانسیل برای کل جامعه ایران محاسبه شده بیش از سه برابر وضعیت فعلی است .
د/ بررسی و شناخت شکاف با پتانسیل های ملی و بین المللی مقایسه سرانه های شاخص ها از جمله تولید سرانه ، درآمد سرانه با مقادیر ملی و بین المللی .
ه/ ارزیابی جایگاه های ما در برنامه های راهبردی توسعه ملی و بین المللی: به عنوان مثال چینی ها به دنبال احیای راه ابریشم اند . هندی ها در پی کریدور جنوب شرق به شمال شرق اند ، روس ها به دنبال کریدور شمال به جنوب اند حال باید بپرسیم که جایگاه گیلان در این مگا پروژه های بین المللی چه جایگاهی دارند و یا باید چگونه تعریف شده یا باید بشود ؟
و/ باز – تعریف و تجزیه توانمندی های فکری و نظری و آکادمیک : می پذیریم که شخصیت های برجسته و اندیشمندی در استان گیلان و در خارج استان و خارج از کشور هستند که به گیلان علاقه فراوانی دارند و مسایل گیلان را پی گیری می کنند اما سوال این است چرا حجم عرضه اندیشه ناظر به حل مشکل، کمک حداقلی به حل مشکلات عینی و پیشبرد استان نمی کند؟ . برای انجام این کار نیازمند تجزیه این موضوع هستیم . با وجود اندیشه های ارزشمند قابل ستایشی که در استان است مجموع این اندیشه ها ، کمک کننده اساسی نیستند . دلیل این است که :
همگرایی وجود ندارد .
اولویت بندی وجود ندارد .
تطابق بودجه با اولویت ها وجود ندارد .
گرایش کار گروهی و برنامه هماهنگی علمی و راهبردی وجود ندارد .
بین ساختارها و افراد ، نهادها ، منابع مالی و خرده فرهنگ ها در قالب سرمایه های خرده گفتمان های فن اوری مدنی هماهنگی وجود ندارد .
در نظر داشته باشیم که در ادبیات کلان توسعه، یک مفهوم در طول چند دهه گذشته همواره پررنگ بوده است و این مفهوم در کنار توسعه انساسی، فن اوری های پیشرفته و تامین مالی، کارکرد فوق العاده ویژ ه ای داشته که عموما از آن غافل مانده ایم .
Cordinating research program برنامه جامع تحقیقات هماهنگ که ده ها و صدها و هزاران دانشگاه یک موضوع را بررسی می کنند .
استان گیلان در جایگاهی که دارد از استان های پرظرفیت کشور است . هیچ نقص واقعا جدی وجود ندارد . هیچ مشکل لاینحلی وجود ندارد اولین مساله ای که باید به آن توجه شود تعریف مسایل استان در چارچوب راهبردهای بلند مدت و مقایسه های ملی و پتانسیل های توانمندی داخلی است . مهم ترین چیزی که به سادگی قابل انجام است تجمیع سرمایه انسانی و ساختن یک کلیت اندیشه ای معطوف به برنامه تحقیقات جامع با مشارکت موثر اندیشمندان ، نهادها، دانشگاه ها، و گفتمان های بومی و محلی است و تدبیری جز این وجود ندارد . اگر قرار است از گیلان دفاع کنیم باید در قالب یک کلیت اندیشه ای انجام بشود . اگر این کلیت اندیشه ای، درست تبیین شود اثرات مثبت آن کمتر از یکسال معلوم می شود . مشکل اکنون ما تابع عملکرد دیروز ماست و این سرمایه اندیشه ای ، کاری می کند که مشکلات آینده به واسطه فعالیت های صحیح امروزمان به حداقل برسد .