اختصاصی/گیلان صدر، مهتا صدری: استفاده از لیزر و مصارف آن در حوزه پوست و زیبایی، بحث داغی ست که به دلیل جنبه درمانی و سلامتی آن برای مردم، مدتهاست به چالش جدی حوزه درمان تبدیل شده است.این روش که در جای جای جهان به دلیل اهمیتی که ذکر شد، قوانین ویژه ای برای استفاده از آن در نظر گرفته شده، امروزه در ایران با برخوردها و بخشنامه های سلیقه ای سردرگمی هایی را رقم زده است.
امتناع دانشگاه علوم پزشکی گیلان برای انعقاد تفاهم نامه با مراکز آموزشی معتبر فنی و حرفه ای
به نظر میرسد، واحد نظارت بر درمان دانشگاه علوم پزشکی گیلان که متولی و دارای اختیار قانونی نظارت بر مطب های زیبایی میباشد با توجه به اینکه مدتهاست با استناد به آمار سازمان پزشکی قانونی با شکایات بسیاری از سوی مردم در خصوص سوختگی های ناشی از عدم مهارت کافی اپراتورهای مراکز لیزر مواجه است و به دلیل اینکه دستگاه لیزر ماهیتا دستگاهی سخت افزاری و فنی است و نیاز به مدرک مهارتی دارد و تنها مرجع صادر کننده مدرک مهارتی نیز سازمان فنی و حرفه ای کشور است، راهی جز انعقاد تفاهمنامه با مراکز آموزشی معتبر و موظف کردن اپراتورهای کار با لیزر برای گذراندن دوره های آموزشی مرتبط ندارد اما در حالیکه استان گیلان از امتیاز یک مرکز آموزشی در این خصوص بهره مند است، تاکنون از این مهم امتناع نموده و علت این موضوع در هاله ای از ابهام است.
محسن خلیلی، قائم مقام انتظامی سازمان نظام پزشکی ایران در گفتگویی که با جام جم داشته است، صراحتا اعلام میکند: “هر پزشکی اعم از عمومی و متخصص که دوره های آموزشی استفاده از دستگاه های لیزر را ندیده است و گواهی این کار را نداشته باشد، نباید از لیزر برای خدمات زیبایی استفاده کند و هر پزشکی که این کار را انجام دهد، تخلف انجام داده و با آن برخورد خواهد شد.اینجا بخوانید:”https://rochi.ir
اظهارات محسن خلیلی به عنوان یکی از متولیان نظارت بر این حوزه، خود نشاندهنده میزان اهمیت آموزش کار مهارتی با این دستگاه هاست. وی به صراحت اذعان میکند کلیه “پزشکان عمومی و حتی متخصص” نیز میبایست این دوره ها را ببینند.
آیا دانشگاه علوم پزشکی گیلان برخلاف دیگر نقاط کشور و استانداردهای جهانی، مجوز فنی و حرفه ای را بی ارزش و موسسات آزاد فنی حرفه ای کشور را که متولی این امر می باشند، فاقد اعتبار می داند؟ آیا این دانشگاه تاکنون توانسته پاسخگوی مردم و شکایات ناشی از فقدان دانش مهارتی لازم در این خصوص باشد؟
آیا تحمیل بار مالی که این قبیل شکایات بر کشوری که خود درگیر مشکلات اقتصادی فراوان است و هزینه روانی که بی اعتمادی حاصل از این قبیل تصمیم گیری ها به نظام سلامت جامعه وارد میکند، قابل اغماض است؟
این خلا درمانی که میتواند از راهی منطقی با آموزش صحیح برطرف شود، چگونه و به واسطه کارشکنی های چه کسانی تبدیل به معضلی جدی برای گیلان شده است؟
آیا وجود تنها مرکز برگزار کننده این دوره های فنی مهارتی در گیلان را نباید به فال نیک گرفت و از این پتانسیل ارزشمند برای حفظ سلامت مردم که قطعا مهم ترین وظیفه ی دانشگاه علوم پزشکی گیلان است، استفاده کرد؟
امید است؛ سرپرست جدید دانشگاه علوم پزشکی گیلان با تدبیر و درایت در خصوص کوتاهی های انجام گرفته و هزینه های بی دلیل تحمیل شده، تصمیمی مناسب اتخاذ کرده و به این مشکلات پایان دهد زیرا به مخاطره انداختن سلامت مردم با اعمال نظرات سلیقه ای با هیچ منطقی سازگار نیست.