گیلان صدر/ درخت راش را میشناسی؟شمشاد را چطور؟درخت توسکا را چه!میشناسی؟… اینها از گونههای جنگلهای هیرکانی ایران عزیزمان هستند؛ همان که مردم می گویند جنگلهای شمال!
جنگل های هیرکانی( جنگل های مختلط کاسپینی- هیرکانی) تالش، در امتداد منطقه رویش جنگلی اروپا و سیبری بوده، و در حالی که بخش زیادی از جنگل های اروپا نتوانستند در مقابل سرما در عصر یخبندان دوام آورند، جنگل های هیرکانی کنونی تالش و شمال ایران به دلیل اقلیم آب و هوایی معتدل دریای کاسپین، همچنان به حیات خود ادامه داده اند. قدمت این جنگل ها بین ۲٫۵ تا ۱۰ میلیون سال برآورد می شود، و از کهن ترین جنگل های جهان به شمار رود تا جایی که برخی کارشناسان بین المللی از آن به عنوان «موزه طبیعی جنگل های جهان» یاد می کنند. هوای پاکیزهای را که اکنون در کنار این جنگلها وارد ریه هایت می کنی،مدیون آنهایی،یعنی نمک گیرشان هستی،اساسی! اما راش و شمشاد و توسکا و … همه امروز عزادارند،دیر زمانی است که غمگیناند.
ساعت ۳ بامداد بود،کسی دستگیره در خانه را به شدت می چرخاند،و می گفت،«زود در را باز کن.»رشید و همسرش از خواب بیدار شدند،نگرانی و ترس بر فضای اتاق حاکم بود.رشید با قدمهای آهسته به سمت در حرکت کرد.نگاهی عمیق به همسرش انداخت،انگار می دانست آخرین نگاهش است.قبل از ر سیدن به در اتاق، به فاصله کمتر از یک متر،ناگهان از سمت پنجره شلیک شد.گوشه ای از توری پنجره را برای عبور لوله تفنگ خود از قبل آماده کرده بودند؛همانطور که همان شب سیم تلفن خانه را هم قطع کرده بودند.بعد از شلیک،رشید بر روی فاطمه دختر هفت ساله اش افتاد؛اولین جمله ای که با بدن نیمه جان خود به زبان آورد « مرا از روی فاطمه بردار.»در گوشه اتاق،دختر نوزادشان گریه می کرد.رُبابه، سرِ همسرش را روی زانویش گذاشت و آخرین جمله ای که از زبانش شنید،« بالاخره زد، زد! »شاید اشاره داشت به مدتی قبل،به تهدید یکی از قاچاقچیان چوب …!
سالها قبل به عبارتی دقیقتر ۱۶ سال قبل،فردی به نام « رشید غفاری»،اهل روستای قلعه بین لیسار تالش،جنگلبان جنگلهای هیرکانی ما بود؛ساده و بی ریا،نمازش قضا نمی رفت،با سطل و بیل برای خاموش کردن آتش های گاه و بیگاه این جنگلها هم می شتافت؛از تهدید های بی امان قاچاقچیان چوب هراسی نداشت؛سخت گیر بود حتی بر دوست و آشنا؛کسی که فارغ از سیاست و جناح و مذهب،برای باورهایش،تعهدش و خلاصه برای دلش از این جنگل های هیرکانی دفاع می کرد؛همانند رزمنده ای در خط مقدم جنگ! رشید غفاری فقط ظرف یک سال در حوزه استحفاظی خود حدود ۱۴۹ فقره پرونده غارتگران را تنظیم و به محاکم قضایی ارسال کرد و توانست با پیگیری هایش حکم محکومیت تعدادی از قاچاقچیان چوب را بگیرد.اما،جنایتکاران طبیعت باستانی ما وقتی نتوانستند با رشوه و تهدید ساکتش کنند، نیمه شب ۱۶ شهریور ۱۳۸۱ در منزلش کنار همسر و فرزندان خردسالش،به قتل رساندندش.
پرونده همچنان با تمام سرنخ ها سرگردان است. یکی از روزها،ناشناسی با خانواده آن بزرگوار تماس گرفت و محل اختفای تفنگ شکاری دولولی که رشید را به کام مرگ برده بود فاش ساخت.با پیداشدن آن تفنگ و بررسی آن،مشخص شد که تفنگی نیست که در اختیار هر کسی باشد و احتمالا بدون مجوز بوده است. از طرفی،با بررسی پرونده،مشخص شد مبلغ شصت هزارتومان در زمان حیات آن شهید به حساب بانکی اش واریز شده بود و رشید هم این اتفاق را به منابع طبیعی اطلاع داده بود؛ماموران آگاهی با همین سرنخ ها و سایر بررسی ها به حقایقی پی بردند و چندین نفر را دستگیر نمودند.در نهایت پنج نفر از متهمان زندانی شدند که آنها نیز بعد از دو سال آزاد شدند.مدت ها بعد،شاهدی پیدا شد؛اما یک روز قبل از برگزاری دادگاه، شاهد از طرف ناشناسانی با چاقو مورد حمله قرار گرفت و در نتیجه از حضور در دادگاه امتناع ورزید! و پرونده همچنان نافرجام!
رشید غفاری تنها شهید این مبارزه مقدس برای حمایت و مراقبت از طبیعت بی نظیر ما نیست؛ مهندس ناصر پیروی، رئیس اداره منابع طبیعی ماسال که سابقه زیادی در مبارزه با قاچاقچیان چوب و برخی مافیای زمینخوار داشت، صبح روز هفتم اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ بعد از خروج از منزل مسکونی، شهر رشت را به مقصد ماسال ترک میکند، اما در بین راه توسط چهار نفر ربوده میشود. جنایتکاران که نهایتا دستگیر می شوند؛ سابقه تصرفات و تجاوزهای متعدد به اراضی منابع طبیعی و جنگلهای ماسال را داشتهاند و همواره از طرف این جنگلبان وظیفهشناس تحت پیگرد قانونی بودند، در یک اقدام ناجوانمردانه و درحالی که ناصر پیروی را روی زمین خوابانده بودند و بهرغم اینکه سلاح گرم با خود داشتند، با تیغ موکتبری سر وی را از پشت میزنند. این دو جنایت تنها گوشه ای از هزینه مراقبت از منابع طبیعی عظیم منطقه به شمار می رود.
در خصوص رشید غفاری،بنیاد شهید از ارایه عنوان رسمی شهید به رشید غفاری با این ادله که چون قاتل یا قاتلینش پیدا نشده اند، همچنان خودداری می کند و تنها با درج نام شهید بر مزار او موافقت کرده اند. پرونده،به جز همان سالهای اولیه، اکنون وکیلی ندارد و تنها هرساله در هفته منابع طبیعی،مسولان این سازمان صرفا تسلیتی عرض می کنند! جنایتکاران و قاچاقچیان جنگل هایمان صاف صاف راه می روند و هر روز خنجر آغشته به چاشنی خیانت را بر سینه توسکای مان عمیق تر و عمیق تر فرو می برند،و باکی ندارند کسی صدای جنایت شان را بشنوند!چرا که پول های کثیف و خونین قاچاقشان قدرت دارد!و چرا که نگهبانان قهرمان این درختان را ناجوانمردانه از پای در می آوردند و کسی خم به ابروی خود نمی آورد!
وقتی پرونده یک جنگلبان در شهری کوچک که قاچاقچیان چوب آن هم تقریبا به راحتی قابل شناسایی هستند،همچنان نافرجام است!نمی توان انتظار داشت جنگلبانانمان با این امکانات محدود و حمایت دست و پا شکسته قانون! در مقابل قاچاقچیانی مجهز بایستند.تا زمانی که عدالت در حق این جنگلبان شهید برقرار نشده است؛چرا باید انتظار داشت قاچاق درختان جنگلهای هیرکانی مان متوقف گردد،دردِ خانواده داغدارش تسکین یابند و مزارِ در انتظارِ دادخواهی این شهید طبیعت آرام گردد؟!
رُبابه علمی « همسر آن شهید بُغضاش میترکد، وقتی صحبت از آن شب تلخ میشود،» شما را قسم می دهم که نگذارید این خون پایمال شود. این درد خیلی سنگین است. ۲۲سال برای منابع طبیعی زحمت کشید. همیشه تهدیدش می کردند که بالاخره تو را می کشیم. قاچاقچیان چوب بودند. می گفتند یا با ما کنار بیا یا تو را از سر راه برمی داریم. بالاخره هم کشتنش.” اما، چه باک ای شیرزن تالشی از سختی ها و ناجوانمردی های روزگار! وقتی قرار است نام همسرت تا دنیا دنیاست بر تارَک درختان این جنگل های هیرکانی بدرخشد.
افتادن هر درخت بر زمین نه از آفت و پیری و پوسیدگی است،بلکه داد دادخواهی است،فریاد آگاهی رسانی است برای زنده نگه داشتن راه آن قهرمان،منش و مرام او و مردانگی و شجاعتش؛امید است، با حضور ریاست جدید قوه قضاییه،همچنین با همکاری مسولان استانی و شهرستان تالش پیگیری پرونده رشید غفاری با جدیدت بیشتری تا یافتن قاتل یا قاتلین ادامه یابد، تا هم بخشی از درد سنگین خانواده آن شهید تسکین یابد و هم روح امید و عدالت بر بدن نیمه جان جامعه محیط زیست و منابع طبیعیمان جاری گردد.
آژیم