گیلان صدر: اگر بپذیریم آموزش به عنوان یکی از مهمترین «مساله» های زندگی مردمان مطرح است آنگاه می توان در تعریف و تبیین این مسأله تعمق نمود. اما ابتدا باید بتوان به برجسته سازی وجوه مسأله پرداخت و آن را از «شر طبیعی شدن وخامت» نجات داد. شری که عموما دامنگیر «امر مکرر» می شود. در این راستا می توان حداقل به چهار نکته نظر داشت:
۱. نهاد؛
آموزش در زبان جامعهشناسانه اش به عنوان «نهاد» مطرح است. نهادها، سازوکارهای نظم اجتماعی هستند که رفتار گروه های انسانی را در چارچوبی مشخص راهبری می نمایند. اینگونه در متن اجتماعات بشری، نهاد آموزش همواره حاضر بوده است تا اعضای جامعه را برای زیستنی متناسب با آنچه «مطلوب و هنجارین» می داند، اماده نماید. عمده ترین سازمانی که جهان مدرن برای این امر تدارک دیده «مدرسه» است. مدرسه پس از خانواده -بطور کلاسیک- مهمترین نهاد آموزش بشر برای زندگی اجتماعی است. اهمیت نهاد مذکور در همین نکته نهفته است که اعضای جامعه متناسب با کیفیت آموزشی که دریافت می کنند به کنش اجتماعی خواهند پرداخت. آنها «پیشبران» حرکت جامعه خواهند بود. شتاب رشد اجتماعی جوامع تا حد زیادی در گرو این پیشبران است که سبب ساز پیشرفت یا عقب افتادگی یک ملت در قیاس سایر ملل می گردد.
۲. امر نمادین؛
ژاک لکان با یاری جستن از دیالکتیک هگل و زبان شناسی سوسور به بازتعریفی از روانکاوی فرویدی دست زد که ابعاد اجتماعی مهمی دارد. او از سه نظم بنیادین نام برده است شامل امر خیالی، امر نمادین و امر واقعی. دومین نظم مذکور در اینجا مدنظر است.
امر نمادین شامل تمام چیزهایی که ما معمولاً واقعیت می نامیم. از زبان و قانون تا ساختارهای اجتماعی. آنچه امر نمادین را برپا می کند زنجیره دلالت های زبانی ست. این زنجیره بر وجوه دال و مدلول زبانی قرار دارد. زبان که سرشار از نشانههاست. این نشانهها پیوستار هستند یعنی نظامی رابطه ای یا تفاوتی را نشان می دهند. به زبان ساده در این نظام همه تفاسیر نشانه شناختی به هم پیوسته است فلذا نمی توان هیچ نشانه ای را فارغ از نشانه ای دیگر تفسیر نمود. آموزش به مثابه نهاد، شبکه ای سراسری است که امر نمادین را در ذهن مخاطب تدوین می نماید.
۳. تطبیق بیرونی؛
مدرسه چنان زادگاه امر نمادین است. مفاهیم در نشانههای خاصی تعریف شده و آموخته می شود. ارزش گذاری اجتماعی در این فرایند تحقق میابد. کودک میآموزد که هدف های مشروع کدام است. کدام مسیرها تحسین می شود و کدام توبیخ. زیستن از چه دالان هایی به امر «رستگاری/دلپذیری» می انجامد. درواقع فضیلت ها و رذیلت ها برای او در این مکان و زمان معنا میابند. این معنایابی با جستجوی مابه ازا های بیرونی همراه است. آموزش گیرنده به محیط نگاه می کند تا امر نمادین را بیابد. مثال های پیرامونی برای او حکم تثبیت گری را دارد تا آموخته ها را جایابی کند. ارزش های نمادین را تشخیص دهد و ارزیابی نماید. سیستم های آموزشی کامیاب همان هایی هستند که در تطبیق امر نمادین با مثالهای محیطی موفق باشند. در این سیستم ها دانش آموز یا دانشجو در انطباق امر نمادینی که آموخته با وقایع روزمره و رویدادهای جاری اجتماعش موفق خواهد بود.
۴. مخدوش شدن امر نمادین در نهاد آموزش ایران؛
با توجه به آنچه گفته شد می توان در چیستی امر نمادین در نهاد آموزش ایران سخن گفت. اینکه مدرسه چه مفاهیمی را برساخت می کند و نشانه های نهادینه شده در ذهن دانش پذیر چیست. چالش عمده در اینجا ایجاد می گردد که دانش پذیر در تطبیق این نشانه ها با مثال های پیرامونی دچار تشتت است. «آموزگار» برجسته ترین امر نمادین در این دستگاه است. او مرجع و الگوی نظر و عمل است. فلذا جایگاه و اثر گذاری اش در ذهن کودک و نوجوان بالاست. به نظر می رسد جایگاه معلم ایرانی در سالهای اخیر تنزل یافته است. این تنزل در دو حوزه طبقاتی و اجتماعی رخ داده.
حقوق دریافتی معلمان در نسبت استانداردهای معیشتی، در حداقل قرار دارد. مطالبات برحق آن ها در بهبود بنیادین دستمزد -که در قالب طرح «رتبه بندی» و دریافت معادل ۸۰٪ اعضای هیأت علمی تدوین شده- پس از سالها هنوز محقق نشده است. این امر تنزل طبقاتی و معیشتی برای معلم ایجاد نموده است.
همزمان می توان از تنزل جایگاه اجتماعی او نیز سخن گفت. این تنزل در نگاه دانش آموزان به شغل معلمی نمود دارد. نفوذ ارتباطی معلم در مناسبات قدرت و ساختار «کم عمق» است. او در قیاس با اقشار دیگر همچون اساتید دانشگاه، پزشکان، مهندسان، تاجران، مدیران اجرایی و حتی کارمندان سایر دستگاه ها … دارای «قدرت نفوذ» کمتری است.
فکت هایی چند از خودکشی معلمان به دلیل تضییقات مالی و اجتماعی موید این مطلب و شدت بحران است. بحرانی که در مقامی فراتر از مولفه طبقه و شانیت، بحران در امر نمادین است.
مولفه های تشکیل دهنده این بحران متکثر است و ذهن دانش آموز را با ناهماهنگی هایی در ارزشها، هنجارها، آرزوها، اعتمادها و نهایتا امید اجتماعی مواجه می سازد. آنجا که فضیلت آموخته شده در مدرسه را کمتر در ساختار عملا موجود میابد. راستگویی، وفاداری، مهربانی، ادب، شجاعت، عدالت، توسعه، آزادی، ارزش دانش، انسجام جمعی، همدلی و غیره نمونه هایی از امر نمادین هستند که در استراتژی نهاد آموزش ایران، تعلیم داده می شوند. اینگونه می توان به وسعت مسأله ای اشاره داشت که بحران امر نمادین نامیده می شود.
در یک جمع بندی بایستی تذکر داد که هرگونه استراتژی توسعه ملی بر شروطی استوار است که خروج از این بحران را مدنظر قرار دهد.
عباس (حنیف) نعیمی جورشری /جامعه شناس