گیلان صدر: سازمان تامین اجتماعی بزرگترین بیمه گر اجتماعی کشور است که بدون تکیه بر بودجه دولتی ، از محل وصول حق بیمه ها و بر اساس محاسبات بیمه ای متداول در عرصه بین المللی ارائه تعهدات می نماید .
سازمان تامین اجتماعی با رویکردی اجتماعی اقتصادی درمعیشت ، زندگی ، ایجاد آرامش خاطر و امنیت روانی نیمی از جمعیت کشور که درواقع نیروهای مولد امروز جامعه و یا گردانندگان چرخهای اقتصادی سالهای نه چندان دورگذشته می باشند بصورت مستقیم اثرگذار است .
لیکن درسالهای اخیر که بدلیل مشکلات اقتصادی ، ایجاد فاصله طبقاتی ، بالا رفتن نرخ تورم و … شکافی عمیق درنسبت پرداخت تعهدات این سازمان به هزینه های جاری زندگی شکل گرفته، متاسفانه برخی ویژگی های منحصر به فرد که درواقع ماهیت وبنیان این مجموعه را تشکیل میدهد دراذهان عمومی کمرنگ و بعضاً به فراموشی سپرده شده است .
تامین اجتماعی درعرصه بین الملل یک نظام است که شامل حوزه های مختلف بیمه ای ، حمایتی و امدادی گردیده ودر بسیاری کشورهای توسعه یافته بعنوان حقی اجتماعی به صرف شهروندی اجرا و وظیفه ای برای دولتهاست در حالی که علیرغم تاکیداتی همچون اصل 29 قانون اساسی کشور ، ریشه اولیه فعالیت تامین اجتماعی در ایران گره خورده با قانون کارو درقالب بیمه های اجباری کارگران بوده و گروههای بعدی به مرور بر آن افزوده گردیده است .
نکته قابل تأمل اینکه ، ارائه تعهدات در این سازمان که ماهیتی عمومی و غیردولتی داشته و منابع آن متکی به حق بیمه های وصول شده از بیمه شدگان وکارفرمایان بوده ، بصورتی مشاع و بین النسلی درجامعه انجام می گردد و بر معیار محاسبات اکچوئری در بیمه های اجتماعی بوده و صرفاً به دوره زمانی محدودی تعلق ندارد که به نظر می رسد این مهم در انتظارات جامعه مغفول مانده است .
همه ساله بویژه در ماههای اولیه سال و هنگامه تعیین میزان افزایش مستمری ها ، یکی از موجهای گسترده فشار انتظارات بمنظور اعمال بالاترین میزان رشد حقوق از سوی بازنشستگان و مجامع مرتبط شکل می گیرد غافل از اینکه ، آیا منابع مالی و امکان تحقق آن میسر است یا خیر ؟
نکته جالب اینکه بسیاری ازاین گروه متوقعان برای دریافت مستمری بیشتر را افرادی تشکیل میدهند که باز هم بدلیل مشکلات زندگی و یا سطح شغلی ، در زمان بیمه پردازی کمترین حق بیمه را پرداخت نموده اند درحالی که یک تفکر و نگاه واقع بینانه و ساده در تامین اجتماعی حاکم است بدین شکل که طراحان این سیستم میگویند درزمان اشتغال ، چند قاشق از ظرف غذایتان ( درآمدتان ) را در صندوق ذخیره کنید و در دوره پیری و بازنشستگی یک بشقاب غذا دریافت کنید که قاعده ای منطقی است اما بدلیل شرایط خاص دوران سالمندی ومسائلی همچون بیماری ، داشتن فرزندان بزرگ یا عروس و داماد و نوه و نتیجه و … این گروه بدون لحاظ اصول حاکم بر یک سازمان بیمه گر و توجه به این نکته که میزان مستمری را خود افراد با نوع و میزان پرداخت حق بیمه در دوره بیمه پردازی مشخص مینمایند و نه تامین اجتماعی ، دارای انتظاری ناصواب با تفاسیری مبهم با سهمی افزونتر می باشند .
اهمیت این مسئله زمانی بیشتر می گردد که با بررسی آمارها و اطلاعات سازمانی به نکاتی قابل توجه دست می یابیم و آن اینکه خود سازمان تامین اجتماعی نیز دوران جوانی و میانسالی را سپری نموده و رشد روزافزون شمار تعهدگیرندگان به نسبت ورودی ها مصداق بارز این ادعاست وعمق آن زمانی ملموس تر خواهد بود که از برخی شاخص های محاسباتی بیشتر آگاه باشیم .
بطور مثال محاسبات بیمه ای بگونه ای است که فرد با پرداخت 30 سال حق بیمه در شرایط طبیعی از مستمری بازنشستگی برخوردار می گردد در حالی که در تامین اجتماعی ایران متوسط دوره بیمه پردازی اندکی بیشتر از 17 سال شده و انواع بازنشستگی های پیش از موعد ( ماده 10 نوسازی صنایع ، سخت و زیان آور ، بازنشستگی با 60 سال سن و بیشتر از 10 سال سابقه و … ) نه تنها تعادل این محاسبات را دچار خدشه نموده ، بلکه سن بازنشستگی را نیز پائین آورده است .
ضعف فرهنگی ، نیازهای اقتصادی ، نداشتن حس مسئولیت اجتماعی و فقدان نگاه و درک صحیح به ماهیت سازمان تامین اجتماعی درسالهای اخیر را بایداز عواملی دانست که پیکره این مجموعه را خدشه دار و زخمی نموده است .
مقایسه بازنشستگان تامین اجتماعی وکشوری و لشکری ( دولتی ها ) با یکدیگر نیز ازمباحثی است که بدون رعایت انصاف در این حوزه شکل می گیرد بطور مثال طرح این سوال چندین ساله که اعمال همسان سازی چرا برای کارکنان بازنشسته دولت صورت گرفته ولی برای تامین اجتماعی لحاظ نمی گردد و جالب اینکه در همین زمان مثلاً کارکنان دولت معتقدند چرا کارگران باید حداقل 3 میلیون تومان عیدی بگیرند ولی یک مستخدم دولتی تنها یک میلیون تومان ، که همه این تفاسیر و پرسشها بیانگر عدم تمایز و درک جامعه از تفاوت صندوق های بیمه ای و شاید از آن مهمترین نحوه تامین منابع مالی آنهاست .
کارکنان ادارات و دستگاههای دولتی پس از سی سال کار ( غالباً بیمه پردازی کامل ) توسط وزارتخانه یا سیستم اداری خود به افتخار بازنشستگی نائل می گردند و کانون های بازنشستگی و مجامع صنفی مستقل برای پیگیری امور و تداوم فعالیت اجتماعی برای آنها پیش بینی شده است ولی میلیونها کارگر ، کارشناس ، تکنسین ، کارمند ، پرستار ، مهندس ، دکتر ، استاد دانشگاه و … از اقشار متنوع جامع پس از منفک شدن از سیستم شغلی خود ، به زمره عائله ای بزرگ در خانواده تامین اجتماعی ملحق شده و تمامی انتظارات آنها بسوی این مجموعه بازمی گردد و بدون شک کسب رضایتمندی صددرصدی برای نیمی از جمعیت کشور امری تقریباً محال خواهد بود .
درمثالی ساده برادرها و خواهرهایی را درنظر بگیرید که همگی در یک خانواده و سرسفره یک پدر و مادر با امکانات مشابه و تربیتی واحد رشد یافته اند ولی عملکرد فردی هر یک سبب شده که آینده ای متفاوت داشته باشند بگونه ای که یک فرزند پزشک جراح و متخصص باشد با درآمد حتی چندصد میلیون تومانی و دیگری مهندسی باشد با درآمدی چند ده میلیونی ودیگری کارمندی با درآمدی چند میلیونی که هیچیک نمیتوانند در این راستا بر پدر و مادر خود خرده بگیرند چرا که شکل استفاده از امکانات و فرصتها برای آنها علیرغم شرایط برابر ، متفاوت بوده است .
خلاصه کلام آنکه داشتن زندگی خوب توأم با آرامش و امنیت روانی و معیشت قابل قبول حق هر انسان و شهروند بوده و نظام تامین اجتماعی در کلان خود از ابزارهای دستیابی به این نیاز و ضرورت زندگی امروز می باشد لیکن توجه و رعایت حقوق متقابل نیز از الزامات شراکت بوده و بیمه شدگان و مستمری بگیران نباید خود را بعنوان یک شریک فقط در زمان سود و بهره برداری حاضر دانسته و در بحرانها و هجمه های وارده تماشاگر و مدعی باشند .
فراموش نکنیم که تامین اجتماعی بعنوان یک بیمه اجتماعی ، بمنزله چاره ای برای جبران اضطرار و حوادث زندگی ، برخلاف بیمه های تجاری مستقیماً انسانها را مخاطب خود قرار داده و به مثابه مولفه ای اثرگذار در توسعه و استقرار عدالت اجتماعی ، در هر زمان تلألو آن درخشان خواهد بود و این باور و نور را میتوان در چشمان بازنشسته ای که تنها نقطه امیدش برای امرارمعاش مستمری پایان ماه است ، بیمار تحت پوششی که زندگیش با عنایت حضرت حق و استفاده از خدمات درمان سازمان به او دوباره هدیه گردیده و پدر بیکار شده ای که با امید به مقرری دریافتی لبخند را به فرزندانش نثار میکند جستجو نمود .