گیلان صدر/محمد رسول محمدپور: دوم خرداد سال ۷۶ نقطه عطف فضای سیاسی کشوری محسوب می شود که هنوز دو دهه از عمر انقلابی ایدیولوژیک آن نگذشته بود و هنوز حال و هوا و شور انقلابی را میشد در تک بُعدی ترین فضای جامعه سیاسی کاملا لمس کرد.
عزم حداکثری که خیلی زود به این نتیجه رسیدند که مقصد پیش روی آن روزهای انقلابی های متعصب با اورکت های سبز جایی فرسنگ ها دورتر از شهر آمال است و باید به هر شکل ممکن و هر چه زودتر این قطار تغییر مسیر دهد در برابر باورهای اعتقادی نو محافظه کارانی که به قولی هنوز رخت جنگ از تن بیرون نیاورده و حتی فراتر از آن هویت خود را در حفظ لباس رزم و فضای امنیتی می دیدند باعث ایجاد فضایی ملتهب در آن روزها گردید که گاهی فاصله را تا بروز فاجعه تنها به جرقه ای می رساند.
اصلاحات در پوستین دموکراتیک خود و با نسخه ای که حتی از برخی جوانب به مدعیان آزاد اندیشی در غرب هم طعنه میزد در قالب یک اندیشه بالغ سیاسی گویی در درست ترین زمان و مکان خود نازل شد و می توان از آن به عنوان پدیده سیاسی قرن نام برد.
یک رویداد صرفا سیاسی به مفهوم واقعی واژه در مهم ترین کشور خاورمیانه ای ملتهب، که هر روز آبستن اتفاقات و حوادثی بود که جز زبان گلوله و تهدید هیچ ادبیاتی را بر نمی تابید خیلی زود معادلات را چه در مراودات داخلی و چه در صحنه بین الملل تغییر داد.
با مشارکت بیش از هشتاد درصدی مردم پای صندوق رای و ادبیات منحصر به فرد و خصوصیات کاریزمای “سید محمد خاتمی” پس از انتخابات خیلی زود شاهد آشتی ملی و تزریق امید با دُز بالای هشتاد درصد به جامعه بودیم و این امر باعث گردید دولت نوپا در فضایی ایده آل کار خود را آغاز کند.
در صحنه بین المللی نیز که نظام سلطه دو دهه انقلاب ایدئولوژیک ایران را بزرگترین تهدید برای خود می دانست و راهبرد خود را انزوای ایران در دنیا قرار داده بود در برابر قدرت دیپلماسی تاب مقاومت نداشت و به نوعی در مدتی کوتاه ایران نه تنها از زیر فشار تبلیغاتی منفی گرایانه غرب به عنوان یک انقلاب متحجر خارج گردید بلکه دکترین گفتگوی تمدن ها به عنوان شناسنامه دیپلماسی کشور مورد توجه همگان قرار گرفت.
ره آورد این اتفاقات ثبات عمومی و در پی آن سامان بخشی به حوزه هایی همچون اقتصاد بود که بواسطه شرایط بعد از جنگ و تحریم ها در وضعیت مناسبی بسر نمی برد.
آری اصلاحات را در ابتدای راه می توان شاید تنها نسخه جامع جهت برون رفت از بن بست های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور دانست که با وجود همه دلواپسی ها و ایجاد اخلال در سیستم مدیریتی که پرداختن به آن در این مقال نمی گنجند بواسطه پشتوانه مردمی خود در درست ترین مسیر ممکن به راه خود ادامه میداد و بارها در بزنگاهها شاهد این موضوع بودیم که این مردم هستند که خود را برای حفظ این اندیشه هزینه می کنند لیکن باید بررسی شود که دولت کنونی که سنگ بنای خود را از واژه “تِکرار” وام گرفته است و همواره در تلاش برای میراث دار بودن این اندیشه است چرا چطور و چگونه بدین سان همه آنچه از این سرمایه سیاسی و اجتماعی وجود داشت را به کام انحطاط کشانده و دیگر نه از میل و رقبت به مشارکت اجتماعی خبری است و نه امیدی حتی به فردا…!
دولتی که به هر دلیل پس از گذشت هفت سال هنوز توان مدیریت بسیاری از اتفاقات خرد در فضای سیاسی را نداشته و با کلید واژه هایی موهوم همچون دولت در سایه و کاسبان تحریم و… هر آنچه از ناتوانی و فقدان درایت در آن میبینیم را به دشمن فرضی نسبت میدهد چگونه می تواند میراث دار اندیشه ای باشد که در بحرانی ترین شرایط ممکن متولد شد پا گرفت به بلوغ رسید و با بهره جویی از پشتوانه اجتماعی خود و جذب نخبگان و شایسته سالاری حلال بزرگترین معضلات حتی در صحنه بین الملل گردید؟؟؟
شاید همه ما باید بیشتر فرزند تعقل شویم و غلظت انتخاب هایمان را بیش از این در شهد عقلانیت فرو بریم که این گونه هر آنچه با تلاش و هزینه های گزاف بدست آورده شد را به باد بی تدبیری عده ای مجهول الهویه به یغما ندهیم که امروز شاهد سرخوردگی فعالین سیاسی منتسب به جریانی باشیم که روزگاری مایه فخر و سربلندی ما در جهان بود…