باور به ایزد نگهبان چهارپایان در قالب افسانه سیاگالش، در گذشتهای نه چندان دور، حافظ حیات وحش گیلان بود. با کمرنگ شدن این باور شاهد ازدیاد شکار غیرمجاز هستیم.
به گزارش گیلان صدر، مهری شیرمحمدی در شبستان نوشت: هر از گاهی، اخبار مربوط به شکار ناجوانمردانه حیوانات، دل دوستداران محیط زیست را به درد میآورد. کشتن خرسی در مازندارن برای استفاده از چربی آن، به رگبار بستن آشوراده توسط شکارچیان غیر مجاز و… تنها برخی از این اخبار ناراحت کننده است و اینجاست که آدمی به این میاندیشد که نیاکان ما، با وجود نیاز و توانایی بیشتر در تسخیر طبیعت، چرا بیش از حد نیاز خود شکار نمیکردند.
در گیلان باور به افسانه سیاگالش- که بازمانده اندیشه ایزد نگهبان چهارپایان است- یکی از این عوامل بازدارنده از شکار بیرویه بود. باوری که پیرامون آن اگرچه داستانها و افسانههایی روایت میشود، ولی در پس آن اندیشهای نهفته بود که از اعماق قرنها و اعصار نشات میگرفت و همین امر جلوی شکار بیرویه حیات وحش را میگرفت و اینگونه شاهد انقراض گونههای جانوری نبودیم.
«حسین محمودی» از اهالی شهر اطاقور در شرق گیلان درباره باور به اسطوره سیاگالش میگوید:«در فرهنگ گیلان داستانها و افسانهها و حتی واقعیات زیادی شنیده میشود درباره اینکه نیکان ما به اندازه نیاز خود شکار میکردند و کمتر اتفاق میافتاد شکارها برای تفنن باشد و یا بخواهند با بیرحمی این کار را انجام دهند.»
وی میافزاید: «یکی از این افسانهها سیاگالش است که حامی حیوانات جنگل است. در رحیم آباد و کوههای رودسر، سیاگالش محاظ گلههای گاو است و در مناطق جنوبی و رودبار سیاگالش محافظ گوزنهای وحشی است. وجود این افسانهها نشان از تمدن یک قوم دارد و نشان میدهد پدران ما حفظ محیط زیست را اساسیترین کار در ساختار معیشتی خود میدانستند.»
«سیاگالش» در باور نیاکان ما، سمبل انسان مهربانی است که همه حیوانات و حتی انسانها را دوست دارد. «سیاگالش» سمبل و نماد عطوفت انسانی نسبت به حیوانات است. «علی صفری لاسکی» نیز درباره عقیده مردم به سیاگالش میگوید:« در افسانههای رودبار آمده است، روزی شکارچی در جنگل به دنبال گوزن نری میرود اما تیرش به گوزن ماده خورده و نر فرار میکند. شکارچی ناراحت میشود. شب شده بود و به ناچار شکارچی در جنگل به کلبهای میرود که مردی در آنجا زندگی میکرد. مرد کاسهای شیر برای شکارچی میآورد ولی داخلش لکههای خون میبیند. وقتی شکارچی علت را میپرسد، مرد به او میگوید: بیانصاف تو گوزن ماده مرا که امروز زاییده بود زخمی کردی. شکارچی تعجب کرد و گفت: گوزن را که نمیشود دوشید. شاید او را با تله گرفته باشی! جنگلبان که همان سیاگالش بوده، میگوید: بیا از پنجره نگاه کن و وقتی شکارچی از پنجره نگاه میکند، جنگل را پر از گوزن میبیند. سیاگالش میگوید: من نگهبان این گوزنها هستم نباید بیموقع شکار کنی صبر کن هر وقت وقتش رسید گوزن در تیررس تو قرار میگیرد و وقتی مرد به خانه باز میگردد، دست از شکار گوزن بر میدارد.»
واژه «گالش» در زبان گیلکی شرق گیلان به چوپانهای کوهنشین گفته میشود و «سیاگالش» سمبل ایزد حامی چهارپایان است. سیاگالش در نظر مردم، انسانی مهربان است که تمام حیوانات را دوست دارد و حافظ و نگهبان آنهاست. او نه تنها دوستدار حیوانات است بلکه انسانها را نیز دوست دارد و در مشکلات، آنها را یاری میدهد. این موجودافسانهای، همواره مراقب چوپانها و گلههایش هست تا در ییلاق و ارتفاعات گم نشوند و یا دچار حادثه نگردندو مراقب شکارچیان است تا مبادا در فصل غیر مجاز شکار کنند و یا بیش از اندازه شکار کنند.
سیاگالش همواره پوستینی سیاه رنگ بر تن دارد. چهرهاش نادیدنی است اما هر زمان گله داری به او نیاز داشته باشد، به کمکش میرود. فصل کوچ گله داران، باز سیاگالش به کمک گله داران میآید. در میان این مردم کوهنشین اگر روزی گوسفندی و یا گاوی ناغافل بمیرد حتما قهر سیاگالش است و صاحب مال، باید در رفتار خود اندیشه کند. لابد با آن حیوان بدرفتاری کرده که سیاگالش او را تنبیه کرده است. جلوهای از باور به سیاگالش را میتوان در بقعههای مذهبی گیلان هم دید. در برخی از زیارتگاه های شرق گیلان بهویژه در نقاط کوهستانی، شکارچیان شاخ بز کوهی یا گوزن را بر در و دیوار بقعه میخ میکردند تا بنحوی از سیاگاهش برای این شکار پوزش خواسته باشند.
متاسفانه با نوسازی بنای بقعهها برخی از این نمادها نیز از بین میرود. نظیر کندن شاخهای گوزن بر دیوار تلار بقعه چهلستون در روستای زاکله بر لاهیجان. اما در حیاط همین بقعه، بر روی درخت آزاد تنومندی، چند شاخ گوزن بر تنه درخت میخ شده که در اثر رشد درخت در تنه فرورفته است. اگرچه این باور برای بشر امروزی خرافه بهنظر می رسد، ولی اگر همین فرهنگ پاس داشته میشد، هنوز هم سیاگالش میتوانست حافظ حیات وحش باشد.