گیلان صدر/پرونده ویژه روز رشت/ دکتر هومن یوسفدهی
شهر رشت در نگاه منِ گیلانی که خاطرت نوجوانی و جوانی و عقاید و افکارم در آن شکل گرفته، شهر فرهنگ است؛ فرهنگ با همۀ اختصاصات آن. این شهر قدیمی که نامش در کتاب حدودالعالم تألیف 372ق آمده و در کتاب های دیگر به صورت رَشد و الرّصد هم ضبط شده، از دوره صفوی و در عهد شاه عبّاس کبیر یکی از مهمترین شهرهای تجاری ایران و محلّ رفت و آمد تجّار ایرانی و خارجی بود. استیلای دو سه سالۀ روس ها بر گیلان در اواخر حکومت صفویان و حاکمیّت محمود و اشرف افغان بر بخش اعظم ایران، موجب شد که اهالی رشت پیش از سایر ایرانیان با ساختارهای اداری و نظامی غربیان آشنا شوند. امیران فومنی در دوران افشاریه و زندیه ارتباط و داد و ستد خود را با روس ها حفظ کردند.
کاخ و دربار امیر هدایت الله خان فومنی در رشت، باشکوه ترین کاخ و دربار در بین حکومتگران ایران بود. در دربار امیر هدایت الله خان که یک ربع قرن بر گیلان حکومت کرد، از میز و صندلی استفاده می شد و در مراسم ها در ظروف طلا از مهمانان پذیرایی می شد و چشم شعرای سایر مناطق ایران به بذل و بخشش و صله های گرانبهای هدایت خان دوخته شده بود. حضور دائمی پیشه وران و تجّار ایالات و اقوام ایرانی و بازرگانان خارجی فضایی با برکت و پرجنب و جوش را در رشت به وجود آورده بود. همچنین اقامت و اختلاط پیروان ادیان مختلف همزیستی و تساهل و تسامح را در این شهر نهادینه کرد. از اواسط عصر ناصری مسیر سفر به فرنگ از آذربایجان به گیلان تغییر کرد که مسیری امن تر، کوتاه تر و سریعتر بود و رشت هم اهمیّت بیشتری یافت و آمد و شد فرنگیان و فرنگ رفتگان، اهالی این شهر را با فرهنگ اروپّایی و شیوه زندگی آنان آشناتر کرد. کودکان و نوجوانان رشت از جمله ایرانیانی بودند که خیلی زود به مدارس جدید راه یافتند.
در دورۀ مشروطه، رشت یکی از مراکز اصلی و مهمّ فعّالیت های انقلابیون بود و رشتی ها از همان ابتدا با مفهومی چون قانون، برابری و مساوات و حقوق کارگری و … آشنا شدند. اهالی رشت نخستین کسانی بودند که بر سر حقوق اساسی شهروندی پای فشردند و به نظام انتخابات طبقاتی اعتراض کردند و در استبداد صغیر کاری ترین ضربه را بر پیکر استبداد وارد کردند و در فتح تهران نقش تعیین کننده داشتند. پس از اعادۀ مشروطه، رشت دارای کتابخانه، بلدیّه، انجمن معارف، انجمن بهداشت و احزاب سیاسی مختلف شد. در دوران هفت سالۀ نهضت جنگل، رشت پایگاه و پشتیبان میرزا کوچک خان و جنگلی ها بود.با آنکه در دوران استیلای بشویک ها بیشترین آسیب را دید؛ ولی بیش از پیش با مفاهیم و شاخصه های دنیای مدرن آشنا شد.
در سالهای پایانی حکومت قاجارها و ابتدای سلطنت پهلوی اوّل، رشت پیش از دیگر شهرها مشمول برنامه های توسعه مدار و نوین سازی گردید. رشتی ها در همان سال ها شهرسازی مدرن و آموزش زنان و دختران را تجربه کردند و زنان با پیچه و چادر در لژ مخصوص به تماشای تئاتر می رفتند؛ چیزی که مدّت ها طول کشید تا در پایتخت عملی شود. این حضور زنان در جامعه که بیش و پیش از سایر نقاط ممکن شد، نقش آنان را در جامعه، خانه و پرورش فرزندان پررنگ کرد و فرزندانی که زیر دست این مادران پرورش یافتند، پیش از دیگر ایرانیان احترام به زنان را آموختند. به همین خاطر است که در هیچ کجای ایران نظیر احترام و عزّتی که زنان رشتی در خانه و جامعه دارند، نمی توان یافت.
بهداشت شخصی، آراستگی ظاهر، حسن معاشرت، مهمان دوستی، پاکیزگی شهر، تأسیس یتیم خانه و سرای سالمندان و بیمارستان های مردمی، اهمّیت دادن به تحصیل، مطالعۀ کتاب و روزنامه، تماشای تئاتر و … همه از ویژگی هایی هستند که توجّه مسافران و مأموران دولتی را جلب کرده و در سفرنامه ها و کتاب های خاطرات خود از آن سخن گفته اند. رشتی ها کمترین مقاومت را در برابر تمدّن و پیشرفت داشته اند. رشت همان شهر فرنگی شد که ایرانیان از دریچه های کوچک نمایش دیده بودند.
در پنجاه سال اخیر هم به دلیل همین گرم جوشی، مهربانی و سرزندگی، مهمان دوستی، حسن سلوک و سلیقه، موسیقی شاد و جذّاب، جنب و جوش روزانه، زندگی شبانه و تنوّع غذایی رشتی ها، این شهر همیشه یکی از مقاصد مهمّ گردشگری در ایران بوده و خواهد بود؛ با آنکه نه چون برخی از شهرها از عوارض طبیعی برخوردار است و نه ابنیۀ تاریخی چندانی برای آن باقیمانده است و زخم های فراوان آن در زیر سرسبزی طبیعتش پنهان شده است. شهر رشت در طول تاریخ پر فراز و فرود و گاه پررنج خود، مردان و زنان بزرگی را تحویل گیلان و ایران و جهان داده است که هر یک در حرفه و تخصّص خود خوش درخشیده اند و هوش و ذکاوت گیلانی را مشهور خاص و عام کرده اند. شهر رشت در نگاه من شهری زنده و پویا با مردمانی فرهیخته و دانش پرور و در یک کلام شهر ایده آل هر ایرانی است.