گیلان صدر/پرونده ویژه رشت/دکتر مختار جباری
مقدمه: 15 آبان سال 1394 وقتی در شورای اداری استان که با حضور همه مدیران و به ریاست استاندار وقت تشکیل شد. مجوز شروع عملیاتی پروژه پیاده راه شهرداری رشت صادر شد، چند ساعت قبل از آن همه ماشینآلات لازم برای شروع پروژه در محدوده خیابان سعدی _امام _ شریعتی و محوطه ی اصلی میدان مستقر شده بودند . از درب استانداری هنوز خارج نشده بودیم که آقای ثابت قدم به مدیران پروژه، دستور آغاز پروژه را صادر کرد . از 15 آبان تا پایان اسفند که پروژه تمام شد، شاهد رفتار ها، رخداد ها و داستان هایی بودم که فراتر از آغاز و پایان یک پروژه عمرانی بود. آنچه از دل پروژه پیاده راه فرهنگی شهرداری رشت میتوان بیرون کشید، تجربه زیستی یک شهر بود که در این تجربه زیستی ميتوان به اين موارد اشاره كرد: الگو های مدیریتی،سياست در شهر، شهر در سياست، رفتارشناسی مدیران و سیاست مداران، رفتار شناسی متخصصین، الگوهای رفتاری سازمان های مردم نهاد ،گروه های فشار، احزاب و گروههای سیاسی و… اينها همه تصويرى از اين رخداد و در عين حال مسئله بودند و هر کدام از این ها پیامدهایی برای شهر داشتند.
الف_تئوری فراتر از پروژه
پروژه پیاده راه شهرداری رشت در دل یک تئوری کلان قرار داشت که متاسفانه هیچ گاه فرصت مناسبی برای تبیین آن تئوری فراهم نشد. فراهم نشدن این فرصت، طبیعتا بخشی به ضعفهای ما ( اتاق فکر پروژه ) برمیگشت و بخشی از آن به دلیل این بود که عناصر اصلی این پروژه مرتب درگیر حاشیههای اداری، مدیریتی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی پروژه بودند . تقریبا از زمان آغاز پروژه تا پایان آن و در سال 1395 در بزرگداشت روز رشت، مرتب حاشیه هایی ایجاد میشد که عناصر اصلی پروژه به ناچار درگیر رفع و رجوع آن حاشیهها شدند .
حلقه گمشده مدل توسعه رشت
رشت به عنوان مرکز استان، بنا بر مستندات آماری در دهه پنجاه جزء 5 شهر اول کشور در برخورداری از شاخصهای توسعه بوده است.در دهه شصت این شهر از 5 شهر اول خارج شد و وارد فهرست ده شهر اول کشور قرار گرفت. در دهه هفتاد جایگاه شانزدهم را داشت و در دهه هشتاد به بالاتر از جایگاه بیستم رسید. در دهه نود نیز متاسفانه در این فرایند نزولی جایگاه رشت تغییر اساسی اتفاق نیفتاده است. استان گیلان در چند دهه گذشته در سیاست گذاری توسعه ای بین کشاورزی، صنعتی، گردشگری و … در حال رفت آمد بوده است. البته بگذریم از اینکه توزیع منابع توسعهای در سطح ملی خیلی هم تابع سیاستگذاری های توسعهای نبوده است و میزان دسترسی الیت های قدرت هر استان در ساختار كلى قدرت، خیلی موثر بوده است. مدل توسعه نمیتواند در چسبندگی با سبک زندگی مردم و عقبه تاریخی آن نباشد .
در کنار چارچوب ها و ظرفیت های کلاسیک که برای مدل های توسعه تدارک دیده میشود، سه رویکرد در توسعه مبتنی بر گردشگری وجود دارد که انتخاب هر یک از سه رویکرد به طور مجزا یا در تلاقی و ترکیب با هم میتواند توسعه مبتنی بر گردشگری را به طور منطقی، واقع بینانه و جامع نگرانه شکل دهد:
1- تاریخ محوری 2- موضوع محوری 3_ رویداد محوری
1- تاریخ محوری: عموما شهرهایی که دارای بسترهای مناسب تاریخی هستند، میتوانند توسعه گردشگری خود را مبتنی بر ظرافتهای عینی و موجود و قابل دسترس تاریخی قرار دهند. شهری مثل شیراز با برخورداری از تخت جمشید و مقبره کوروش و … به خوبی میتواند با این رویکرد توسعه مبتنی بر گردشگری را سامان دهد.
2- موضوع محوری: شهرهایی که برخوردار از موضوعاتی هستند که این موضوعات میتوانند نقش موتور توسعه مبتنی بر گردشگری را فراهم کنند. در این زمینه میتوان به موضوع مذهب در شهرهایی چون مشهد و یا قم اشاره کرد. موضوع مذهب در این شهر ها به قدری فراگير و عمیق است که خود به خود می تواند ظرفیت های توسعه شهر را فراهم کند.
3- رویداد محوری: بسیاری از شهر ها موتور توسعه گردشگریشان مبتنی بر رويداد است. شهری مثل کن در فرانسه با رویداد سینمایی یعنی جشنواره کن توانسته است ظرفیت های توسعه خود را شكل دهد.
رویکردهای سهگانه فوق میتواند در ترکیب و تلاقی با هم نیز مدل توسعه یک منطقه را شکل دهد.
رویداد محوری، مدل منطقی و واقعبینانه برای رشت
عقبه تاریخی رشت در پذیرش، پایدارسازی و درونی سازی وقایع مدرن در یکصد و اندی سال گذشته، مانند تئاتر، موسیقی، روزنامهنگاری، فیلم و… نشان میدهد که شهر رشت از یک عقبه تاریخی معنادار برخوردار است و میتوان با تکیه بر این عقبه تاریخی، توسعه شهر را شکل داد. مطالعه سبک زندگی امروز شهروندان رشتی نیز بیانگر آن است که این شهر تفاوت اساسی با دیگر شهرهای ایران دارد.
شهری که تمام شب بیدار است، شهری که عنوان شهر خلاق خوراک را از یونسکو کسب کرده، شهری که مردمانش سرشب و آخر شب برای خوردن بستنی، برای خوردن کباب کثیف یا برای کافه نشینی از خانه بیرون میروند، میتواند با هوشمندی مدل توسعه خود مبتنی بر گردشگری را با رویکرد رویداد محوری ساماندهی کند.
وقتی پیادهراه شهرداری رشت افتتاح شد، با تکیه بر همین رویکرد رویدادمحوری برای هر هفته سال، یک رویداد طراحی شد که در پیاده راه قابلیت برگزاری داشت. رویدادهایی در حوزه موسیقی، تئاتر، سینما، خوراک و غذا، آیینهای بومی، آیینهای مذهبی و…
استراتژی “موتور کوچک موتور بزرگ را به راه می اندازد”
شهر رشت برای بازگشت به جایگاه پنج شهر اول کشور در دهه پنجاه میبایست علاوه بر دارا بودن تئوری توسعه که بنظر میرسد رویکرد “رویدادمحوری” می توانست یک رویکرد منطقی، واقع بینانه و مبتنی بر عقبه تاریخی برای خارج کردن شهر از بن بست باشد، نیاز به یک موتور کوچک داشت تا موتور بزرگ توسعه را راهبیاندازد.
پروژه پیادهراه فرهنگی شهرداری رشت عملا میتوانست نقش آن موتور کوچک را ایفا کند.
در اولین سال پس از افتتاح در بزرگداشت روز رشت در سال 1395 با حاشیههای سیاسی و امنیتی که ایجاد شد و منجر به دستگیری و بازداشت مدیرعامل وقت سازمان فرهنگی شهرداری شد. این پیوستهای فرهنگی و اجتماعی به حاشیه رفت. در مراسم روز رشت یکی از برنامههای جشنواره اجرای تئاتر آیینی بود که این تئاتر در سالهای گدشته بارها و بارها در جشنوارههای مختلف محلی به نمایش درآمده بود. متاسفانه در اولین برنامه جشنوارهای پیادهراه فرهنگی، برگزاری این جشنواره و بازداشت مدیرعامل سازمان فرهنگی در همان ابتدا موتور کوچک را که قرار بود موتور بزرگ را به حرکت درآورد، دچار اختلال کارکردی کرد.
برندسازی و تصویرسازی از رشت
پیوستهای فرهنگی و اجتماعی پیادهراه شهرداری بهدنبال برندسازی و تصویرسازی از شهر بود. شهر رشت برای دستیابی به جایگاه اصلی خود (پنج شهر اول کشور در شاخصهای توسعه) نیاز به برندسازی داشت. شهر رشت در عین حال فاقد تصویر بود. هرکدام از شهروندان ایرانی، مثلا از شهری مثل شیراز تصویری دارند (تحت جمشید، مقبره کوروش) یا اصفهان (میدان نقش جهان و…). شهر رشت فاقد تصویر بود. پروژه پیادهراه فرهنگی بهدنبال تصویرسازی براى شهر بود و این تصویرسازی یکی از مقدمات ضروری برندسازی شهر بود. دعوت از شخصیتهای فرهنگی و هنری به شهر در راستای همین استراتژی بود. متاسفانه بعضی از اعضای شورای شهر و مدیران استانی این اقدامات را هزینه سازی برای شهر تلقی میکردند.
ب- تئوری مصلوب شده
اتاق فکر پروژه پیادهراه فرهنگی بدنبال تحقق و پیادهسازی تئوری توسعه خود در پیادهراه فرهنگی بود اما با طوفان سیاست و گرد و غباری که بعضی از مدیران بهپا کردند، عملا تئوری پیادهراه مصلوب شد و هر یک از بازیگران سیاست و قدرت بر دست و پای این تئوری، میخی کوبیدند.
از همان ابتدا و در روزهای آغازین پروژه، سنگاندازیها و مانع تراشیها شروع شد. در یک دستهبندی کلی میتوان این موانع بازدارنده و در نهایت منکوبکننده را چنین برشمرد:
1- عوامل اجتماعی 2- عوامل سیاسی 3- عوامل مدیریتی و حاکمیتی 4- عوامل روان شناختی
1- عوامل اجتماعی:
پیش از شروع عملیات اجرایی پروژه، چند نظرسنجی توسط یک مرکز دانشگاهی از شهروندان بعمل آمد. این نظر سنجی ها نشان میداد که شهروندان از ادامه پروژه خیابان علمالهدی در مسیر خیابان امام و سعدی و شریعتی استقبال کرده و نظر مثبتی به پروژه دارند. مطالعات نظرسنجی هم از عموم شهروندان انجام شد و هم از کسبه و بازاریان مستقر در محدوده پیادهراه. کسبه و مغازهداران مسیر خیابان علمالهدی نگاه مثبت بر ادامه پروژه علمالهدی در مسیرهای دیگری منتهی به میدان شهرداری داشتند و وضعیت كسب وكار خود را در قیاس با قبل از انجام پروژه خیابان علمالهدی بسیار بهتر توصیف میکردند. طبیعتا پروژه در حین مراحل عملیاتی، مضیقهها و دشواریهایی را برای مغازهداران ایجاد کرد. اما دورنمای آينده پروژه برای آنان میتوانست آورده مثبت داشته باشد.بعضی از اعضای شورای شهر و یکی از نمایندگان مجلس با تحریک مغازهداران و كسبه، آنان را تشویق به اعتراض نسبت به شهرداری و یا تجمع در مقابل ساختمان شهرداری رشت میکردند. بارها و بارها مغازهداران و کسبه مستقر در محدوده پروژه، به نشست مشترک دعوت شده و با آنان گفتگو شد و تلاش بر اقناع آنان شد.
2- عوامل سیاسی:
بازیگران سیاسی از قبیل بعضی اعضای شورا، گروههای سیاسی و گروههای فشار، سعی در متوقف کردن پروژه داشتند. یکی از اعضای شورا گفته بود “یونسکو” در زمان جنگ از صدام دفاع کرده و الان چه افتخاری برای ماست که عنوان شهر خلاق خوراک را از آن سازمان کسب کنیم!
یکی از نمایندگان با بازکردن پای کمیسیون اصل 90 مجلس به پروژه، تلاش فراوان کرد تا آن را متوقف سازد. گروه هاى سیاسی و فشار، پس از افتتاح پروژه چندین بار قصد تجمع علیه پیوستهای فرهنگی و اجتماعی پروزه را داشتند. گروههای اصلاحطلب یا سکوت کردند و یا مرتب از اینکه میدان شهرداری را تبدیل به سیمان و سنگ کردهاند، گله میکردند.
3- عوامل مدیریتی و حاکمیتی:
استاندار بهعنوان نفر اول مدیریتی استان، عملا کارکردی خنثی داشت. در تمام مدت عملیات پروژه که بههرحال یکی از مهمترین پروژههای شهر رشت در چند سال اخیر بود، یک بار برای بازدید به پروزه سر نزد و حتی یکبار هم که شده، از مدیران شهرداری دعوت نکرد تا نشان دهد که در سختیها در کنار آنان است.
استاندار فقط در روز افتتاح پروژه خود را برای سخنرانی آماده كرده بود.
دستگاههای زیربنایی مانند مخابرات، برق و… که باید همکاری میکردند، با دشواریها و پیگیریهای بیوقفه به وظایفشان عمل میکردند و در قطعاتی از پروژه، شهرداری علیرغم اینکه وظیفه هزینه کردن در تاسیسات زیرساختی را نداشت، بدلیل عدم همکاری این دستگاهها، مجبور به تقبل هزینه شد.
یکی از دستگاههای حاکمیتی علیرغم پیگیریهای متعدد شخص شهردار برای ملاقات با ایشان (در ماههای آغازین شروع بهکار) تا دو ماه اجازه ملاقات نمیداد. بگذریم از اینکه زمزمهها و نجواهای دستگیری شهردار نیز هر روز به نحوی بهگوش میرسید.
4- عوامل روانشناختی
شهردار بهعنوان نفر اول سازمان پروژه، نقش تعیینکننده داشت. ایشان از یکطرف از سوی استاندار و دستگاههای حاکمیتی تعیین تکلیف شده بودند که پروژه باید قبل از پایان سال (اسفند 1394) به بهرهبرداری برسد و از سوی دیگر عوامل اجتماعی و سیاسی ذکر شده، مرتب در روند پروزه اختلال ایجاد میکردند. مضاف بر این که عوامل شخصیتی شهردار وقت یعنی آقای ثابت قدم بیش از اینکه از او تصویر یک دیکتاتور مصلح را ارائه دهد، شمایل یک اقتدارگرای با تقلیل اخلاق را به تصویر میکشید. این تصویر موجب شد انتقادها از مدلهای رفتاری ایشان از سطح انتقاد به کینه تبدیل شود. بعضی از مدیران در شهرداری و یا مدیران دستگاههای دیگر اجرایی با نفرت از ایشان، منافع عمومی شهر را فدای این کینه کردند.
تلاقی و ترکیب عوامل اجتماعی، سیاسی، مدیریتی و روانشناختی که ذکر شد، باهم بستر های زمینگیر کردن پیادهراه فرهنگی را فراهم کرد.
پیادهراه فرهنگی بیتردید دارای نواقصی در زمینههای مختلف بود اما اگر عوامل منکوب کنندهای که توضیح داده شد نبودند و اگر مدیریت شهری به عقلانیت معطوف به منافع عمومی میرسید، این نواقص بتدریج قابل رفع بودند.
پروژه پیاده راه فرهنگی شهرداری رشت از آغاز تا پایان عملیات پروژه و از شروع پیوستهای فرهنگی و اجتماعی آن در سال 1395 تا مصلوب شدن آن پیوست، روایت یک شهر است که میخواست به جایگاه واقعی دست یابد اما گویا همه دست به دست هم داده بودند تا علیه تاریخ پرافتخار یک شهر، با هم پیادهروی کنند.