اختصاصی/گیلان صدر، مهدیه زین: دوران جوانی را میتوان نقطه اوج تجلی اراده دانست . نیرویی بر آمده از سه مولفه انرژی ، امید و ابتکار که میتوان آن را مبدل به موتور محرکه جامعه کرد. جوانی با پیش قدمی و پیش گامی نسبت دیرینه دارد و تاریخ بشریت گواه صادقی است براین ادعا که جوانان همواره پیشگام تحولات مهم سیاسی،اجتماعی، اقتصادی و… بوده اند. اما متاسفانه در سالهای اخیر، برخی از مسئولین، به غرور و حریت جوانان ما حمله ور شده اند و با ملاحظات بی اسا س خود مسیر حرکت آنان را دچار افراط و تفریط کرده اند و این فرصت تاریخی را را با خطاهایی نابخشودنی به تهدیدی جدی در عرصه پیر مدیریتی کشور تیدیل کرده اند.
مدیران پیر به تصور اینکه جوانان زمان انقلاب و جنگ افراد خاصی بودند؛ به آلبوم های خودشان رجوع می کنند و با قبضه کردن تمام فرصت های موجود، انگیزه جوانان را گرفته و ورود آنها را به ساختار مدیریتی کشور پر از اما و اگر می کنند .اینکه جوانان چطور و توسط چه کسانی باید آماده مسئولیت های عالی در کشور شوند، جوانگرایی را با موانع و چالش های بی اساسی روبرو کرده است. به نحوی که در عرصه مردم سالاری اسلامی، ورود جوانان به عرصه اجرا و تقنین با آسیب و آفت های جدی همچون جوان گرایی وراثتی ، جوان گرایی رانتی و جوان گرایی انحرافی مواجه شده است .
برخی از مسئولین بی کفایت به گونه ای جوانان را در مسیر انتقال گام اول یا همان چهل سال اول در ترجمان روح حاکم بر بیانیه گام دوم انقلاب فلج کرده اند که در خوشبینانه ترین حالت ، از شدت علاقه به ارزش ها و آرمان های انقلاب نمی توانند این گوهر حساس و ارزشمند را به دست جوانان بسپارند و به همین سبب تا کل من علیها فان در میدان باقی می مانند و با اشتراک گذاری آلبوم عکس های جوانی خود که از قضا بهترین عملکرد آنها نیز در آن دوره بوده ، علم مخالفت با حضور جوانان را بر بلندای عرصه مدیریتی کشور بر میافرازند. برخی نیز ورود جوانان را عامل به خطر افتادن منافع خود می دانند. منافعی که در ضعف سیستم موجود و ناکارآمدی سازمانها مخفی بوده است و عده ای نیز عامدانه نمی خواهند که کارآمدی نظام بیش از آنچه هست بشود .
فقدان الگوهای ارزیابی یا شاخص شایستگی در ساختار مدیریتی، باعث بقای مسئولین ناکارآمد و محافظه کار شده است و متاسفانه ساز و کار موجود نیز قابلیت اندازه گیری شایستگی این مدیران را ندارد و موضوع گردش کار نخبگان یا همان جابه جایی نسلی در عمل جای خود را به گردش مدیران داده است . اینکه به اسم گردش نخبگان مدیر را از جایی به جای دیگر منتقل می کنند دیگر اسمش گردش نخبگانی نیست؛ بلکه یک بازی یا فریب توه ای اسدت.
یکی از ابعاد دموکراسی این است که حتما نباید افراد شایسته را روی کار آورد؛ بلکه با به زیر کشیدن افراد ناشایسته میتوان به دنبال سیستمی بود که در آن میل به تغییر و ایجاد دریچه های جدید برای حضور نخبگان جوان وجود داشته باشد تا حوزه های مدیریتی را از انحصار مدیران ناکارآمد نجات داد.
مهمترین شاخص توسعه ، نیروی انسانی کارآمد و مولد است که در کشور ما به وفور یافت می شود و تعلل در به کارگیری این ظرفیت انسانی در اعتلای اقتصادی ، فرهنگی …. با هیچ عذر و بهانه ای قابل قبول نیست. تجربه موفق میدان داری جوانان اوایل انقلاب در عرصه مدیریتی، ضرورت توجه به افزایش رنج سنی مدیریت کشور و نیاز به نیرو و انرژی جدید را در ادامه مسیر حیاتی میداند. اینکه جوانان فاقد تجربه هستند نه تنها با عقل و منطق سازگار نیست؛ بلکه خیانت بزرگی است به زایل سازی ایده و خلاقیت آنان لذا نباید به این گونه مخالفت ها توجه کرد بلکه با تعیین مکانیسم روشن و هوشمندانه ضمن فرصت سازی برای جوانان در عرصه مدیریتی کارآرایی و کارآمدی سازمانها را تقویت کرد.
میانگین سنی مسئولین اصلی کشور در سالهای ابتدایی انقلاب 41.3 بوده ( وزیر بازرگانی 28 سال .. وزیر راه و ترابری 31 سال، وزیر صنایع و معادن 35 سال، وزیر نیرو 36 سال، وزیر نفت 30 سال و فرمانده کل سپاه 27 سال) حال چرا مسئولین از سپردن مسئولیت به جوانان خودداری می کنند ، به سوالی جدی و اساسی تبدیل شده است. شاید پیری و زوال عقل موجب شده فراموش کنند که خودشان روزگاری در همین سن جوانی توانستند از پس مدیریت در سطح بالا بر بیایند .
هرچند اینان به لحاظ تجربه و تخصص در سطح بالایی هستند اما انگیزه جوانی و روحیه ابتکار و نشاط کمتری دارند که فقدان این موارد، از مشکلات جدی در عرصه مدیریتی است. مدیران پیر تکراری دیگر نمی توانند با همان سبک و سیاق مدیریتی گذشته پاسخگوی نیاز امروز کشور و ملت باشند. نیاز و مشکلاتی که با گذشته بسیار تفاوت دارد. انقلاب اسلامی در مرحله جدید خود سازی ، جامعه سازی ، تمدن سازی و معنویت گرایی قرارگرفته است و حامل و راهبر این جریان که بر استوانه عقلانیت و دور اندیشی و معنویت است؛ جز جوان غیور انقلابی نخواهد بود.
نفس نظام جمهوری اسلامی ویترین های سیاسی را ایجاب می کند که به احزاب اطلاق می شود . وقتی پست های سیاسی به انتخابات گذاشته می شود در این شرایط احزاب، پشت پست های سیاسی، نامزدهای سیاسی معرفی می کنند و با فاصله گرفتن از تفکرات ایدئولوژیکی خود، فقط به دنبال پست های سیاسی هستند و در میدان سیاست، نه به عنوان حزب بلکه به صورت جبهه سیاسی وارد عمل می شوند. همین امر باعث می شود تا فاصله جریان های سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا بخاطر تعریف منافع مشترک هر روز کمتر شود و خود را به هم نزدیک بدانند .در نهایت گفتمان ها و دسته بندی های تازه و جدید از دل این جریان ها شکل می گیرد که در آنها دیگر چیزی به عنوان اصلاح طلب و اصولگرا وجود ندارد و این شاخص در ذهن افراد مشابه به نحوی فروریخته می شود که کشور از این مرحله به بعد نیاز به دسته بندی ها و حرف های تازه تری خواهد داشت که با اتکا بر آن بتواند اعتماد ملت را جلب کند. جوانگرایی از جمله این جریانات است که ملاک و مبنا در این جریان بسیار با اهمیت است .
در سالهای اخیر عده ای با واژگان متعهد،حزب اللهی و… خود متخصص خوان در فضای سیاسی در حال تعیین مرز وحدود می باشند و هنوز در دهه 60 آن زمانی که بنی صدر متخصص نقطه مقابل رجایی متعهد حزب اللهی بود، گیر کرده اند. آن زمان بهشتی و با هنر دبیر کل حزبی را بر عهده داشتند که تلاش می کرد کانون مسائل کشور ، در تربیت نیروهای متعهد حزب اللهی باشد . اما امروز خوشبختانه به برکت انقلاب اسلامی دیگر متعهد حزب االهی نقطه مقابل متخصص نیست و این دوگانه سازی در کشور با توجه به میزان رشد علمی و تخصصی جوانان در منطقه و دنیا فرض درستی نیست . ما در سایه جهش بزرگ علمی در دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور ، شاهد رویش نسلی بوده ایم که در عین تعهد به اسلام و انقلاب ، تسلط کافی به دانش علمی جدید را در حوزه های مختلف اعم ازپزشکی و مهندسی دارا می باشد؛ به همین خاطر هیچ عذر و بهانه ای برای جلوگیری از حضور جوانان در عرصه های مدیریتی وجود ندارد و اتفاقا بستر و شرایط، بعد از گذشت 40 سال از عمر انقلاب برای نقش پذیری جوانان بسیار آماده است . وجود بینش و تفکر عمیق سیاسی و دینی در نسل جوان با در نظر گرفتن شرایط خطیر کشور در داخل ، منطقه و جهان میتواند گفتمانی جدید برای رشد و توسعه ارائه دهد. بنابراین پیران مجرب با تجربه مدیریتی در سالیان جوانی و ای کاش هایی که در این زمینه دارند، باید شاخص هایی را تعریف کنند که بر طبق آن با انتقال تجربیاتشان ، مدیران جوان زبده را تربیت کرده و روی کار بیاورند.
به نظر میرسد این امر باید یکی از دستور العمل های فوری و جدی سیاسی در جریانات دلسوز سیاسی کشور باشد؛ نه اینکه کسانی را که دیدگاهشان با آنها مطابقت ندارد اما دارای معیار هستند را به غیر انقلابی بودن متهم کنند و اختلافات ناچیز نسلی را به کشمکش های بزرگ تعصبی تبدیل کنند.اما متاسفانه برخی مسئولین خود انقلابی پندار و متعصب با بی خردی به دنبال داستان سازی های بی اساس از خصوصی ترین مسائل زندگی افراد می باشند و برای برچسب زنی های غیر منصفانه خود از هیچ گونه اقدام تخریبی کوتاهی نمی کنند . اینان به عنوان مخالف خوان همیشگی در گزینش جوانان متخصص و متعهد به بهانه تکلیف، سنگ اندازی های غیر کارشناسانه می کنند ، با افتخار با آبروی افراد بازی می کنند و بی اخلاقی ، بی دینی، اتهامات ضد انقلاب ، ضد ولایت فقیه و….. را با اسناد خود ساخته و توهم آلود خود به آنها نسبت می دهند. این در حالیست که رهبری در فراخوان کشوری گام دوم انقلاب، در 11 محور اصلی جوانان را تشویق به انجام کارهای روی زمین مانده کرد و به فعال شدن ظرفیت جوانان تاکید و به بروز استعداد ها و خلاقیت های جوانان اشارات بسیاری نموده اند. جوانانی که منتظر تعارف کردن و خالی شدن عرصه ها نمی مانند و لوکوموتیو پیشران کشور خواهند شد و با مهارت و پختگی لازم برای تصدی مسئولیت ها و به دوش کشیدن بار انقلاب وارد میدان می شوند.
هرچند فضای مسلط و قالب کشور اینگونه نیست اما همه نخبگان و نقش آفرینان در عرصه مردم سالاری اسلامی باید به این مهم توجه بیشتری کنند و اهمیت جوانگرایی و پرهیز از سنگ اندازی های غیر منصفانه را براساس یک اصل آسیب شناسی جهانی و رون کشوری ، در راس امور خود قرار دهند.