گیلان صدر/مریم ساحلی در مرور نوشت: صدای پای ویروس تاجدار که به گوش رسید کسی گمان نمیکرد، سیاهی قدمش با رخت عزای انسانهای بسیاری درهم تنیده شود. جانباختگان تا چند روز پیش از آن که میزبان چنین ویروسی باشند، همانند دیگران زندگی میکنند اما به ناگه درد و تب و لرز به تنشان راه میگیرد، نفسهاشان تنگ میشود و در آمد و رفت پزشکان و پرستاران و دهشت زنگهای هشدارِ دستگاهها رخت از جهان میبندند. آنها بی آن که مراسم تشییع در کار باشد روانهی خاک میشوند و بازماندگان میمانند و تنهایی و بغض و دیوارهای خانههای خلوت که تنها شاهدان سوگواریشان هستند.
حدود دوماه بعد از فوت همسرم یکی از دوستانم دستش را روی شانهام گذاشت و حس کردم چقدر این احساس ارزشمند است که دست یکی روی شانهات باشد و بگوید «خدا به تو صبر دهد». این را با چشمانی اشکبار میگوید و غمی بیانتها در صورتش مینشیند.
وحیده تقیپور بانوی شاعریست که درد از دست دادن را در جولان کرونا با گوشت و پوست و خونش احساس کرد. همسرش زنده یاد «علیعسگر گلعموزاده» اسفند ماه سال گذشته در شهر انزلی بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت و او و دو فرزندش را تنها گذاشت. او هنوز در بهت مرگ همسرش به روزهای سخت و عجیبی که پشت سر گذاشته، میاندیشد و میگوید: زمانی که جان از تن همسرم پرکشید، نقش زمین شدم و از هوش رفتم. چشم که باز کردم فرزندانم را دیدم که درآغوشم گرفتهاند اما بلافاصله آنها را از خود دور کردم، چرا که در ایام بستری همسرم در بیمارستان بودم و احتمال این که آلوده به ویروس باشم وجود داشت. اوقات بسیار سختی را سپری میکردم اما نه کسی به من نزدیک میشد و نه خود راضی بودم که کسی برای آرامش بخشیدن، نزدیکم باشد. نه که احتیاجی نداشته باشم بلکه چون نگران سلامتشان بودم. خدا میداند که چقدر دلم میخواست یک دل سیر پدر و مادرم را در آغوش بگیرم و گریه کنم اما ۴۰ روز تمام در حسرت آغوششان ماندم. در همهی آن روزها از فاصلهی چند متری با آنها صحبت میکردم. و البته در آن شرایط که شوک روحی وحشتناکی را تجربه میکردم از دایهی سالمند همسرم هم در منزل پرستاری میکردم؛ زیرا او و همسرم هر دو با هم به کرونا مبتلا شده بودند.
برف اندوه بر مو
این بانوی دردمند که مادر دو فرزند پسر ۱۶ و ۲۲ ساله است، اظهار میکند: وابستگی فرزندانم به پدرشان بسیار زیاد و این سوگ برایشان خیلی دشوار بود. من و فرزندانم یکدیگر را نمیتوانستیم، بغل بگیریم و دلداری دهیم مگر در دقایقی خیلی کوتاه با ماسک. آن روزها هر یک در گوشهای از خانه کز میکردیم و به تنهایی سوگوار بودیم. فرزند بزرگترم گریه میکرد اما پسر ۱۶ سالهام تا چند روز در بهت فرو رفته بود و در همین مدت شاهد سفید شدن بخشی از تارهای موی سرش بودم. در آن شرایط سخت فقط یکی از دوستان فرزندانم به خانهی ما میآمد. البته اقوام نزدیک دوست داشتند برای همدردی بیایند اما من خود از این کار باز میداشتمشان.
این بانو این روزها مدام به مرور خاطراتی میپردازد که از همسر مهربانش برجای مانده است. وی میگوید: همسرم تازه دو ماه بود که بازنشسته شده بود و نانواییاش را تعطیل کرده بود. اما همان هنگام هم نگران افرادی بود که به ایشان نان رایگان میداد و از خدا میخواست که دیگرانی را سر راهشان قرار دهد تا از این بابت دچار مشکل نشوند.
دوستی داشتم که تا پیش از این اتفاق هر روز به دیدنم میآمد اما بعد از فوت همسرم تا ۴۰ روز ندیدمش. او حتی در حیاط منزلم حاضر نشد تا با فاصلهی چند متری من را ببیند و اظهار همدردی کند. همدردیها فقط پشت گوشی تلفن رقم میخورد. تا مدتها دوستانم را ندیدم و تنها یکی از آنها این ریسک را پذیرفت و به من سر میزد. البته با شرایطی که وجود داشت، من انتظار نداشتم اما با این حال رنجیده میشدم، ولی کمکم خود را قانع کردم که مردم نگران زندگی خود هستند. اگر چند نفری در آن روزها به من سر زدند از اقوام بسیار نزدیک بودند که با رعایت فاصله به دیدنم میآمدند. دو برادرم و همسرانشان از راه دور، روز سوم بعد از فوت همسرم به دیدنم آمدند و با این آمدن انگار دنیا را به من دادند.
مهربانی یک دست
برگزاری آیینهای سوگواری، گریه کردنها و در آغوش کشیدنها در تسلای خاطر دردمند سوگواران بسیار تاثیرگزار است. اما بازماندگان جانباختگان کرونا از این نعمت محروم بودند. تقیپور با غمی در صورت و چشمانی اشکبار بیان میکند: حدود دوماه بعد از فوت همسرم یکی از دوستانم دستش را روی شانهام گذاشت و حس کردم چقدر این احساس ارزشمند است که دست یکی روی شانهات باشد و بگوید «خدا به تو صبر دهد». ما ازبرگزاری مراسم سوگواری و همدردی و حضور دیگران محروم بودیم و من برای تسکین دل خود یک مراسم سوم و هفتم کوچک، بصورت مجازی برگزار کردم. وقتی سرخاک همسرم میرفتم و انسانهای داغدار دیگررا میدیدم خود را با این فکر تسکین میدادم که من تنها این مصیبت را تحمل نمیکنم.
مرور خاطرات
این بانو این روزها مدام به مرور خاطراتی میپردازد که از همسر مهربانش برجای مانده است. وی میگوید: همسرم تازه دو ماه بود که بازنشسته شده بود و نانواییاش را تعطیل کرده بود. اما همان هنگام هم نگران افرادی بود که به ایشان نان رایگان میداد و از خدا میخواست که دیگرانی را سر راهشان قرار دهد تا از این بابت دچار مشکل نشوند.
قطرات اشک از چشمان وی جاری میشود: همسرم هیچگاه به آسایش و راحتی خود فکر نمیکرد وهمهی دلخوشیاش این بود که بعد از بازنشستگی همراه من به محافل ادبی بیاید و من سختی رانندگی را تحمل نکنم و در این آمد و رفتها با من باشد و خاطراتی شیرین برایم بسازد، اما فرصت نیافت.
او صدایش میلرزد، وقتی زمزمه میکند: شعرهای مرا که میشنود؟/ بی تو با واژهها چه باید کرد؟ / آخر این داغ را کجا بنهم؟ای خدا!ای خدا! چه باید کرد؟
سوگواری دیگر
قصهیاندوه سوگواران کرونا اغلب شبیه هم است. وقتی بانویی۶۲ ساله از اهالی روستای نیاکوی شهرستان آستانه اشرفیه بر اثر ابتلا به کرونا درگذشت، نزدیکانش نخستین روزهای رنج نبودنش را به تنهایی پشت سر گذاشتند.
اکرم پورقربان در گفت و گو با مرور اظهار میکند: مادرم چند روز قبل از این که بصورت رسمی شیوع کرونا اعلام شود، علایم خفیفی از سرماخوردگی داشت. آن روزها مدام رفت و آمد در خانهی ما جریان داشت تا این که ابتلایش به کرونا ثابت شد و بعد از آن همه پا پس کشیدند. ما بنا بر توصیه پزشکان در منزل با رعایت اصول قرنطینه از مادر نگهداری میکردیم اما دو روز آخرحالش رو به وخامت رفت و یک شب در بیمارستان بستری شدند تا جان به جان آفرین تسلیم کردند.
از آغاز سوگ در اطراف شخص سوگوار، افرادی حضور دارند و امکان تخلیهی روانی با حرفزدن و گریستن مهیا میشود اما در سوگواریهای کرونا با توجه به شرایط حاکم و اهمیت فاصلهگذاری، افراد در اتومبیل مینشینند و از دور تشییع را نظارهگر هستند و بعد از خاکسپاری همه خانوادهها راهی خانهی خود میشوند.
وی میافزاید: غم از دست دادن مادر یک طرف و دوری گزیدن بیش از حد برخی فامیل و همسایهها دردی دیگر بود. با توجه به این که رفت و آمدهای خانوادگی و همسایگی در روستاها بیشتر است این موضوع برایمان بسیار سنگین بود چرا که ما حتی با کاهش بسیار زیاد تماسهای تلفنی مواجه شدیم، در حالیکه آشنایان با ماسک و رعایت فاصله لااقل میتوانستند در حیاط منزل برای مدت کوتاهی حاضر شوند و ما را به حضور خود دلگرم سازند. ما سوگوار بودیم و وقتی هر یک سر در گریبان داشتیم و میگریستیم کسی نبود که حتی به فکر یک وعده غذا برای ما باشد. هر کدام از اهالی خانهی ما با غم خود تنها بود، گویا قیامتی که هرکس با غم خویش تنهاست برایمان برپا شده بود. به نظرم آسیب روحی ناشی از این تنهایی بیشتر از رنج از دست دادن عزیز بوده است. هم اکنون من در وجودم دیگر تمایلی به برقراری ارتباطی که در گذشته با برخی افراد فامیل و آشنا داشتم، حس نمیکنم. در عوض به ندرت هم بودند افرادی که آشنایی و نسبت دوری با هم داشتیم اما در آن روزهای سخت احوالپرس بودند و به نحوی ابراز همدردی کردند و حالا ارتباط بین ما صمیمانه شده است.
ضرورت اطلاعرسانی
آگاهیبخشیِ لازم در زمینهی چگونگی رفتار با سوگواران کرونا بهاندازهی کافی انجام نشده است. پورقربان تصریح میکند: رسانهها به ویژه صدا و سیما میتوانند در مورد چگونگی ایجاد تعامل با سوگواران کرونا و نحوهی اظهار همدردی با رعایت اصول بهداشتی اطلاعرسانی مناسب داشته باشند. آنها که عزیزانشان را بر اثر ابتلا به کرونا از دست دادهاند درک میکنند که در شرایط خاصی هستند اما نبودن حداقل همدردیها هم بسیار دردناک است. در واقع به روشی ایمن این تسکینبخشی میتواند وجود داشته باشد.
فرآیند سوگ طی نشده
این روزها پشت سرگذاشتن دوران سوگ به صورت مناسب موضوعیست که نیازمند توجه بیشتر است. یک مددکار اجتماعی و کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در گفت و گو با مرور اظهار میکند: موضوع مهمی که امروزه جامعهی ما را دچار بحرانهای روانیاجتماعی کرده، سوگواریهایی ست که بابت از دست رفتگان کرونا پیش آمده است. چرا که این سوگواریها با سایر سوگواریهایی که بر اساس مباحث عقیدتی و فرهنگی ما وجود داشت، متفاوت است. در واقع فرآیند سوگ برای سوگواران کرونا به درستی طی نمیشود واز نظر روانشناختی یک فرآیند سوگ طی نشده تلقی میشود.
جواد طلسچی یکتا میگوید: درحالت عادی برای هر سوگواری مراسمهایی برگزار میشود و افراد دور هم جمع شده و گریه میکنند. از آغاز سوگ در اطراف شخص سوگوار، افرادی حضور دارند و امکان تخلیهی روانی با حرفزدن و گریستن مهیا میشود اما در سوگواریهای کرونا با توجه به شرایط حاکم و اهمیت فاصلهگذاری، افراد در اتومبیل مینشینند و از دور تشییع را نظارهگر هستند و بعد از خاکسپاری همه خانوادهها راهی خانهی خود میشوند. از سوی دیگر اطرافیان فرد فوت شده مشکوک به کرونا هستند و باز فاصلهها نسبت به آنها بصورت غیرمستقیم بیشتر میشود و این دردی مضاعف در کنار سوگواری طی نشدهای است که آنها دارند.
سوگواری با فاصله گذاری
وی یادآور میشود: در چنین شرایطی باید کوشید تا با رعایت فاصلهگذاری اجتماعی از دیدار فرد سوگوار غافل نشویم و با رعایت دستورالعملهای بهداشتی اظهار همدلی کرده و به او این فرصت داده شود که ازاندوهش سخن بگوید. همچنین افرادی که برای دیدار با سوگواران کرونا میروند، باید توجه داشته باشند تا سوالی نپرسند که بر داغ ایشان افزوده شود. مثلا این جمله که ایکاش او را در بیمارستان بستری نمیکردید یا فلان مراقبت را انجام میدادید، بیان نشود. این صحبتها نه تنها تاثیری بر قضیه ندارد بلکه احساس گناه در فرد سوگوار ایجاد میکند. چرا که در اکثر سوگواران کرونا خود گناهکارپنداری در مواردی چون نحوهی مراقبت از بیمار و چگونگی ابتلا وجود دارد و حرفهای نسنجیده میتواند این احساس را تقویت کند. بهتر آن است که بیشتر در مورد خوبیها و ویژگیهای شخصیتی فرد مرحوم سخن گفته شود و به تماشای آلبوم عکسها ومرور خاطرات پرداخته شود. شمعی روشن کنند و قرآنی بخوانند و در شرایطی که امکان دیدار از نزدیک فرد سوگوار وجود ندارد، دستکم بصورت تصویری و صوتی هم که شده از ارتباط با آن فرد، دریغ نورزند و به هیچ عنوان، توصیههایی نظیر این که «گریه نکنید» نداشته باشند. باید اجازه داده شود تا فرد سوگوار حرفهایش را بزند و گریه کند تا فرآیند تخلیهی روانی به خوبی طی شود.
طلسچی در پایان با تصریح بر اهمیت اظهار صحیح همدلی با سوگواران میگوید: واقعیت این است که روانشناسان و مددکاران اجتماعی به این نتیجه رسیدهاند که سوگواران جانباختگان کرونا،مرحلهی سوگ را به درستی طی نکردهاند و با افرادی عادی که این موقعیت را پشت سر گذاشتهاند دارای شرایط متفاوتی هستند.