یادداشت: ایمان رنجکش
گیلان صدر/ سرزمین ایران، رنگین کمانی از اقوام و قومیت های وفاداری است که با درک صحیح از همبستگی در طول تاریخ موجب ثبات و پایداری این سرزمین کهن شدند اما آنچه که موجب بروز چنین دیدگاه هایی میشود، نادیده گرفتن ظرفیت های همبستگی و انسجام اجتماعی و همچنین بی تدبیری در برخی سیاست گذاری هاست.
طی چند روز اخیر حواشی بسیاری پیرامون مطرح شدن اجرای «قانون منع بکارگیرى اسامى و اصطلاحات بیگانه» توسط هشت نفر از یازده عضو شورای شهر رشت ایجاد شده است.
در این قانون که رضا رسولی نایب رییس شورا برای اجرای آن در رشت پیشگام شده آمده است: «افرادی که علاوه بر زبان فارسی به یکی از زبانهای خاص اقلیت های دینی شناخته شده در قانون اساسی یا گویشهای محلی و قومی رایج در بعضی مناطق ایران سخن میگویند، مجازند از اسامی خاص متعلق به آن زبان یا گویش در نامگذاری محصولات و مؤسسهها و اماکن مربوط به خود درهمان مناطق استفاده کنند.»
اگر بخواهیم به خاستگاه و چرایی اجرای این طرح بپردازیم، تنها کافی است قدمی در خیابان های گیلان خصوصا رشت بزنید و با سیل گسترده تابلوها و مراکزی مواجه می شوید که گویی اینجا اصلا گیلان نیست که نامها و معماری های عجیب و غریب و همچنین استفاده از اسامی بیگانه با فرهنگ بومی و حتی ایرانی مواجه می شویم و بار دیگر زنگ هشدار مهاجرت های بی رویه به استان گیلان را به صدا در می آورد.
مهاجرتی که فرای از تهدیدات گوناگون، هویت بومی منطقه را دست خوش تغییرات اساسی خواهد کرد. مسئله ای که چندی قبل وزیر کشور نسبت به آن هشدار داد و مهاجرت از شهرهای دچار خشکسالی به استانهای مرکزی و شمالی را در حال افزایش بی رویه دانست که کشور را دچار یک جابجایی و مهاجرت جمعیتی بزرگ خواهد کرد.
فاجعه به حدی جدی است که پیشتر یکی از نشریات محلی، از گیلان بعنوان فلسطین دوم یاد کرد با این توصیف که «در سراسر گیلان همه جا زمین برای فروش گذاشته شده و حرص زمین خواری از یک طرف و فقر و نیاز زارعان گیلانی از سوی دیگر چنان به هم تنیده که خود روستاها به طور یک پارچه و شش دانگ خرید و فروش می شود و زارعان که خود صاحبان اصلی زمینند، بدل به خوش نشین و عمله کار و سرایدار و باغبان این تازه واردان شده اند. دور نیست دو سه دهه که از این ماجرا بگذرد فرزندان این مالباختگان و از دست دادگان زمین تیرکمان و «سنگ انداز» بدست گیرند و پنجره این و آن ویلا را بشکنند و گیلان ، فلسطینی دیگر شود.»
بحران خشکسالی و کمبود آب، جستجوی شغل و اوضاع اقتصادی در شرایطی قرار گرفته که از گوشه و کنار کشور زمزمه های تلخی به گوش میرسد و از هر غنی و فقیری میشنویم که میخواهد به شمال مهاجرت کند. حتی وقتی به سرچ گوگل نگاه می اندازیم، نمودارها حکایت از بیشترین جستجوی انجام شده با مضمون «مهاجرت به گیلان» دارند.
حساب آن دسته از مهمانان قدرشناس به کنار، اما گروه هایی هم هستند که فرصت های گیلان را همانطور که خود اعلام می کنند به چشمی همچون تایلند و ماداگاسکار میبینند! و نه تنها احترام صاحب خانه را نگه نداشته بلکه با ادبیاتی غیرقابل پذیرش خود را مالک و صاحب همه چیز می دانند.
ماجرای به تاراج رفتن زمین های روستایی گیلان و ویلاسازی، چندی قبل با انتشار تصاویر هولناک شهرک زاینده رود در فومن توسط اصفهانی ها و تبلیغ در شبکه های خودشان نمود عینی یافت. منتقدان بر این باورند با ورود عظیم جمعیت مهاجر، در بین ساکنان منطقه این دیدگاه را بوجود می آورد که فرد مهاجر جای آن ها را تنگ تر کرده و فرصت هایی اعم از شغلی و اجتماعی را از بومیان سلب می کند. تحلیلی که با مشاهده وضعیت شغلی و اجتماعی استان کاملا درست به نظر میرسد.
نگارنده پیشتر با انتشار یادداشتی تحت عنوان «گیلان در گازانبر مهاجران» تهدیدهای فعلی و آینده را تاحدودی تشریح کرده بود. هجمه به اجرای قانون ممنوعیت بکارگیرى اسامى و اصطلاحات بیگانه در رشت (که در ابتدا اشاره به هیچ زبان و قوم خاصی نشد) از سوی رسانه های منتسب به فعالان پانترکی شدت گرفت. گروه هایی که اگر به خاستگاه فعالیت های آنان رجوع کنیم، سودای تجزیه طلبی و الحاق گری و رسیدن به رویای آذربایجان جنوبی را در سر می پرورانند که در جریان حواشی گردنه حیران آستارا، چهره اصلی خود را به نمایش گذاشتند که از ابتدا بدنبال چه اهدافی بودند. این رفتارهای شوونیستی حکایت از برنامه ریزی های هدفمندی دارد که بیشتر عناصر خارج نشین آن را هدایت میکنند. حتی در داخل استان کانال ها و گروه هایی با عناوینی همچون کانون فرهنگی مذهبی آن هم با مجوز رسمی! سعی در برافزوختن تنش و اختلافات قومیتی دارند که بیش از پیش ابهامات بسیاری را پیرامون ماهیت این حواشی مطرح می کند.
در بحث پانترکیسم و تهدیدهای آن که حسابی امروز در کشور خصوصا گیلان داغ است جا دارد گریزی بزنیم به کتاب «پانترکیسم یک قرن در تکاپوی الحاق گری» اثر جیکوب لاندو که بخشی از آن می نویسد: «بدیهی است که پان ترکیسم در واقع با دشمنی و مقاومت تمامی کشورهای همجوار جهان ترک رو به رو خواهد شد. روسیه، چین، ایران، بلغارستان، یونان و افغانستان اقلیت های ترک قابل توجهی دارند و هرگونه حرکت به سوی وحدت ترکی را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود قلمداد خواهند کرد. به دلیل همین پیش داوری ها و دشمنی هاست که پان ترکیسم ناچار است به شیوه ای تدریجی و محتاطانه تکامل پیدا کند. در اینجا باید آنچه را که «اصل ختنه» می نامیم به کار گرفت. در جریان ختنه، کودک را با اسباب بازی، شکلات، شیرینی و نقل و نبات سرگرم می کنند، اما هنگامی که آن اتفاق گریزناپذیر روی دهد، گریه کردن یا مقاومت فایده ای ندارد. برهمین اساس توصیه می شود که در جریان مرحلۀ نخستین، ملت های ترک تبار بیشتر بر استقرار روابط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی میان ترک ها تاکید کنند. اهداف سیاسی را باید تا مرحلۀ بعد به تعویق انداخت!» دکترینی که خواسته یا ناخواسته در دستور کار تمامی قوم گرایان قرار دارد.
تغییر زبان و هویت تنها با سناریویی از پیش طراحی شده قابل دستیابی است. در حالی که زبان گیلگی در بستر احتضار قرار دارد و امروز جدای از آستارا وقتی به تالش و مراکز عمومی آن مراجعه میکنید دیگر کسی به زبان و هویت بومی تالشی آشنایی ندارد بعنوان مثال در ورزشگاه فوتبال بازی های چوکا تالش که یکی نمادهای هویتی این منطقه را شکل میدهد تمامی تماشاگران و لیدرها به ترکی صحبت میکنند و حتی نمیتوانند چند شعار به تالشی سردهند که این مثال نشان از تهدید جدی است که سایر استان را هم تهدید میکند.
حال که این حواشی در زمین شورای شهر رشت پیگیری می شود جالب است تجدید خاطر کنیم به دوران فعالیت های انتخابات پنجمین دوره شورای اسلامی شهر رشت که گروه های مختلف مردم رشت لیست های آذری زبانان را تحریم کردند و مانع از حضور غیربومی ها در پارلمان شهری شدند.
اکنون هم که گامی کوچک برای حراست از زبان و هویت گیلان در رشت قرار است اجرا شود، مشاهده میکنیم که چه نیروی عظیمی از رسانه گرفته تا افراد صاحب مسئولیت با آن مقابله میکنند. همان نیروی که با نفوذ خود توانست جلوی احداث دروازه گیلان در گردنه حیران و یا بازپس گیری راهداری از استان اردبیل را بگیرد.
استانی که نه میتواند در راستای قانون برای زبان و هویت بومی خود تلاش کند و نه اینکه اختیار نصب دروازه و المان حتی در ورودی شهرهای خود ندارد و این نگرش تک بعدی به یک قوم و نادیدن گرفتن اقوام دیگر که از قضا وارثان حقیقی سرزمین خود هستند، نزد افکارعمومی جای سوال و تامل فراوان دارد.
اما در پایان به یک نکته دیگر باید اشاره کنیم که سرزمین ایران، رنگین کمانی از اقوام و قومیت های وفاداری است که با درک صحیح از همبستگی در طول تاریخ موجب ثبات و پایداری این سرزمین کهن شدند اما آنچه که موجب بروز چنین دیدگاه هایی میشود، نادیده گرفتن ظرفیت های همبستگی و انسجام اجتماعی و همچنین بی تدبیری در برخی سیاست گذاری هاست. تمامی اقوام ایرانی نشان داده اند که در مسیر خط صیانت از حریم کشور هیچ گاه نگاه قومیتی نداشته و یکپارچه در کنار یکدیگر در مقابل هجمه ها ایستادگی کردند و شاید بهترین نمونه آن همین دوران پر افتخار دفاع مقدس بوده است که کرد و لر و بلوچ و گیلک و ترک و… هرگز به افتراق نیندیشیدند و امروز نیز نیاز جامعه توجه به اشتراکات و کنار یکدیگر بودن به دور از نگاه های افراطی تجزیه طلبانه است که خاستگاه بیرون از مرزهای ایران دارد.