اختصاصی/ گیلان صدر/ مهتا صدری: در گیلان، اگر کسی استخوانش بشکند، آخرش راهش به پورسینا میافتد. تنها سانتر تروما و ارتوپدی استان؛ همان جایی که از تصادف جاده فومن گرفته تا سقوط از داربست در لاهیجان، همه در نهایت باید بیایند همینجا — به امید یک جراحی ارزان و دولتی برای مردمی که بیشترشان از روستاها و مناطق محروم میآیند.
اما این روزها در پورسینا،اتاقهای عمل نیمه تعطیلند. تنها در موارد«خیلی اورژانسی» جراحی انجام میشود و بقیه بیماران، با درد و ناامیدی برمیگردند خانه.
گفته میشود دانشگاه علوم پزشکی گیلان بیش از یکهزار و هشتصد میلیارد تومان از بیمه تأمین اجتماعی طلب دارد. بیمهها پول ندادهاند، تجهیزات نرسیده، پلاتین و پروتز کمیاب شده. اما سؤال ساده این است: آیا همه تقصیر از بیمه است؟ یا دانشگاه هم به خواب رفته بود وقتی قلب درمان گیلان داشت از کار میافتاد؟
دانشگاه از اول سال میدانست پول نمیرسد، اما نه ذخیرهای در کار بود، نه برنامهای برای حفظ چرخه جراحی. مدیریت مالی ناکارآمد، انفعال در چانهزنی ملی و بیتفاوتی در مقابل هشدارهای پرسنل، بیمارستان را به این نقطه رساند؛ نقطهای که عمل جراحی در تنها مرکز دولتی ارتوپدی برای مردم محروم این استان، تبدیل به رؤیا شده است.
عملاً رییس دانشگاه هیچ برش اجرایی یا عملیاتی ندارد. نامهنگاریهایش هم به جایی نمیرسد و بیمارستان به نقطه بحرانی رسیده است.
این فقط بحران یک بیمارستان نیست؛ نشانه فلج بودن سیستم درمان دولتیست. سیستمی که نه میتواند خودش را سرپا نگه دارد، نه مردم را. بیمار اجازه ندارد از بیرون پلاتین بخرد و بیاورد، و بیمارستان هم توان خرید ندارد.
پس چه باید کرد؟ باید رفت بیمارستان خصوصی، جایی که یک جراحی معمولی چند ده میلیون تومان خرج دارد. یعنی همان مردمی که قرار بود «درمان رایگان» داشته باشند، حالا بهای بیکفایتی دانشگاه و فلج بودن ساختار درمان کشور را نقد میپردازند.
دانشگاه علوم پزشکی نه تنها بحران را مدیریت نکرد، بلکه حتی نتوانست در سطح ملی مطالبهگری کند. هیچ پیگیری جدی از سوی رئیس دانشگاه برای وصول مطالبات از بیمهها دیده نشد، هیچ نشست خبری روشنی برای توضیح وضعیت درمان مردم برگزار نشد، و هیچ طرح اضطراریای برای حفظ فعالیت اتاقهای عمل در دستور کار قرار نگرفت.
بدتر از همه اینکه این وضعیت را پنهان کردهاند. نه اطلاعرسانیای به مردم شده، نه حتی اطلاعیهای درباره تعلیق اتاقهای عمل.همهچیز در سکوت میگذرد، گویی اگر حرفی نزنند، واقعیت هم وجود ندارد. اما واقعیت این است که اتاقهای عمل پورسینا، نیمه تعطیل شدهاند و مردم، در بیمارستانهای خصوصی، زیر بار بدهی خم میشوند.
از آنطرف، نمایندگان رشت و گیلان هم در خواباند؛ در حالیکه حل این بحران در تهران و پشت میز وزارتخانهها رقم میخورد، آنها هنوز سرگرم نطق و بازدیدهای تشریفاتیاند. نه سؤالی، نه پیگیریای، نه حتی تذکری از تریبون مجلس.
پورسینا، قلب درمان گیلان بود. دانشگاه اما کاری کرد که این قلب، نیمهجان بزند. حالا مردم محروم از روستاهای دور و شهرهای کوچک، برای یک پیچ ساده در استخوان، باید تاوان سوءمدیریت را با بدهی و شرمندگی بپردازند و این یعنی درمان در گیلان دارد میمیرد — بیصدا، درست وسط سکوت مسئولانی که فقط بلدند خبر خوب منتشر کنند.
📌گیلان صدر؛ با مردمِ در حاشیه، تا دلایلِ در متن











