گیلان صذر؛ عباس نعیمی جورشری؛ جامعه شناس/قلم به عنوان نماد نوشتن و بیان اندیشه مطرح است. این خصلت نمادین را می توان در ساحت فاعلی به بحث نهاد و از مخاطبان آن بهعنوان عرصه ی هدف، سخن به میان آورد. بحثی که باید ذیل مختصات مکانی و زمانی عرضه شود.
۱۴تیر در حالی به عنوان روز قلم نامگذاری شدهاست که موقعیت این عنصر نمادین بشر را می توان مورد بازخوانی و پرسشگری قرار داد. نوشتن و خواندن دو قلمرو مهم این بازخوانی و پرسشگری هستند. بر این مبنا سوژه اصلی این یادداشت بر تمایلات جمعی به سمت کوتاه نویسی و کوتاه خوانی تمرکز دارد. تجلی این میل را می توان در ویترین شبکه های اجتماعی نیز مشاهده نمود. چنانکه نگارنده اصطلاح نو و بدیع «توئیتریزه شدن قلم» را پیشنهاد می نماید تا شرحی دقیق تر بر موقعیت نوشتار و خواندن عرضه دارد. مختصات آنچه توئیتریزه شدن قلم می نامم به قرار زیر است.
۱. جرج ریتزر جامعهشناس آمریکایی در نظریه اش ( Mcdonalization ) به مطالعه «رستوران های غذای فوری» می پردازد. این رستوران ها معرف بخشی از تاریخ اجتماعی هستند که مدرنیته پیشرفته خوانده می شود. این شکل از عرضه و مصرف خوراک نوع خاصی از «فرهنگ تغذیه» را ایجاد نموده است که بر بخش های وسیعی از ایالات متحده و جهان مسلط گشته. این شیوه تحلیل ریشه در نظریه «عقلانیت صوری» ماکس وبر دارد. بنا به اعتقاد وبر غرب بطور فزاینده ای ذیل سیطره عقل صوری قرار دارد. وسایل دسترسی به اهداف در ساختارهای طویل سلسله مراتبی تدوین شده و مانع از حداکثری شدن آزادی انتخاب می شود. ریتزر به تأسی از وبر مطالعاتش را سامان داد. با دقت در این مشی نظری می توان از توئیتری شدن قلم سخن گفت و آن را در قامت یک نظریه اجتماعی پرورش داد.
۲. توئیتر در بین شبکههای اجتماعی نو بیش از هر اپلیکیشن دیگری بر جهان واژگان تاکید دارد. اساسا جنس این فضای مجازی از جنس واژه است. برخلاف بسیاری دیگر از نرم افزارها که بر تصاویر و موسیقی و فیلم متکی هستند و کلمات را در جوار این ساحت ها بکار می گیرند ، توئیتر بر کلمات استوار است. بازه نگارش کلمات بسیار محدود است. فشرده سازی خصلت عمده آن چیزی است که بیان می شود. افراد ایده و سخن خود را در ظرف کوچکی از واژه ریخته و به مخاطب عرضه می کنند. مخاطب نیز آن ظرف کوچک را میبلعد یا بازنشر می نماید. با این توضیحات شاهد شکل گیری نوع خاصی از قلم هستیم که جنسست ویژهای از نوشتار و خوانش را تولید نموده است. خصلت این سبک نوشتار-خوانش را می توان در مولفه های زیر برشمرد:
۲.۱. «فشرده سازی» از خصایل اصلی توئیتری شدن قلم است. برخلاف متون کلاسیک که عمدتا بر شرح هرچه بیشتری مفهوم استوار بوده اند. سیاست نامه ها، شرح های تاریخی، گزارشات اجتماعی، متون فلسفی و… همگی بیانگر «مشروحیت» می باشند. توضیحات هرچه بیشتر و پردازش ابعاد مختلف سوژه، نگارندگان را ناگزیر از مشروح نویسی می نمود و می نماید. تحقیقات آکادمیک و روش مند دانشمندان اجتماعی و علوم طبیعی و فلاسفه عمدتا به حجیم بودن مطلب می انجامد. آنها در فضای سخن و بحث، «آنتی توئیتری» هستند. خواننده جهان توییتری از مفصل خواندن پرهیز دارد. حوصله در بین نیست. تمایل به مطالعه مطالب کوتاه و هرچه کوتاه تر در این جمعیت برجسته است. قلم توئیتری توانسته بخش مهمی از خوانندگان را به عضویت خویش درآورد و به سبک خود مدیریت نماید. تمایل به مطالعه مفصل، اندک و اندک تر گشته است. زبان به سمت فشرده سازی تحول یافته که امری است متمایز از موجز گویی حکیمان قدیم. ساختار ذهنی و آیینی این دو متفاوت است.
۲.۲. «سطحی سازی» خصلت دیگر توییتری شدن قلم می باشد که اغلب محصول طبیعی کوتاه نویسی است. پرداختن هرچه دقیق تر به یک سوژه مرکزی، مستلزم تفصیل بیشتر است. حرکت به سمت لایه های عمیق یک رویداد یا مفهوم سبب می شود نگارنده به شرح و بسط موضوع بپردازد. محققانه سخن گفتن ناگزیر از دقیق گویی است. دقت نیز در پی جستجو است. دقت، می خواهد ابعاد و جوانب متعدد سوژه را رصد نماید. در قلم توییتری چنین خصلتی دیده نمی شود. محدودیت تایپ و نگارش الزام آور است. فردی که در سبک توئیتری می نویسد تمام سخنش را در چند جمله و عبارت خلاصه می نماید. از این حیث نمی تواند به لایههای عمیق تر سوژه ورود نماید. خواننده آن قلم نیز به دیدگاه کامل و ارزیابی دقیق موضوع دسترسی ندارد. شناخت او در لحظه معین مذکور، در سطح باقی می ماند. اگرچه می تواند جرقه ای باشد بر تداوم و پرسشگری اما در توئیتریزه شدن ذهن و زبان ، این امر کمتر رقم می خورد.
۲.۳. «انبوه سازی» ویژگی بعدی توییتری شدن قلم است. در این جهان زبانی، همه افراد به بیان خویشتن اشتغال دارند بی آنکه دانش لازم را در خصوص موضوع داشته باشند. در اینجا مشکل اصلی نه آزادی بیان ؛ که قطعا بایستی روا دانسته شود بلکه مسأله در تداخل و هم آمیز عامه – متخصص است. تمیز فردمطلع از غیرمطلع دشوار می باشد. زیرا بیان در سطحی ترین لایه ی ممکن قرار دارد. فردی که چندان تخصصی در موضوع ندارد نیز می تواند با اندک اطلاعات پراکنده چنان یک فرد متبحر و مجرب جلوه کند. میان مایگان در این عرصه توان عرض اندام دارند بی آنکه از فضیلت دانش جدی برخوردار باشند. کسانی که مسلط به فن بیان و اصول سخن وری هستند بدون نیاز به تخصص می توانند در جهان توئیتری بدرخشند. دسترسی به اخبار نیز یک سکوی پرتاب است برای نویسندگان این جهان. آنها با کمترین سطح دانش و ابتدایی ترین سطوح مطالعاتی، به مرجعی مهم تبدیل می شوند. قلم تويیتری پرورش دهنده میان مایگی است. چنان که خوانندگان میان مایه نیز پرورش میدهد.
۲.۴. «سریع سازی» را میتوان ممیزه چهارم توئیتری شدن قلم دانست. نگارندگان در جهانی شدیداً شتابان زیست می کنند. سرعت اهرم مهم این جهان است. کسی که نخستین توئیت را می زند و کسی که نخستین پاسخ را می دهد و کسی که نخستین بازنشر را انجام خواهد داد و… دوری ادامه دار از. «زبان» در مهلکه سرعت قرار دارد. «ساختار زبانی» شدیدا متاثر از سرعت مدرنیته خود را متحول نموده است. خواندن آمیخته است به شهوت سرعت. مشخص نیست که چنین خوانش شتابانی عزم کدام منزل دارد و می خواهد به کجا برسد! «آهستگی» که به زعم نگارنده فضیلتی است در تفکر و زبان و کنش -بدون اغراق- قربانی بزرگ توییتری شدن قلم است. امکان «برخورد جدی و عمیق» تنها در آهستگی پدیدار می شود. تأمل و واکنش صحیح تر در آهستگی افزایش میابد. لذا میل به سرعت و کلافگی نهفته در آن، خوانش را دستخوش تحولی ساختاری نموده است.
۳.توئیتری شدن قلم چنان یک نظام عمل می کند که به تحولات وسیعی در سه عرصه اجتماعی، زبانی و دانش انجامیده است. الف. از آنجا که «تعامل» ضرورت پدیداری این نظام است، ساختار اجتماعی را متاثر می کند. افراد در کنش متقابل نمادین با یکدیگر بازتولید می شوند و ذیل اکانت ها و شناسه ها و نام ها هویت هایی اعاده می کنند که می تواند هستی حقیقی آنها را تمایز ببخشد. ب. از آن جهت که بر واژگان دلالت دارد، بر ساختار زبانی تاثیر می نهد. نوشتن و خوانش از یک منظر و نویسنده و خواننده از منظر دیگر مشمول تغییرات و مشخصات ویژه ای شده اند.
پ. از آن حیث که بر محتوا تکیه دارد و آرا را به بحث می نهد، ساختار دانش را تحت الشعاع خود قرار داده است. اظهارنظرها و اعلامات متعدد با تکیه بر دیدگاه ها حامل بسته های معرفت است. ساختار دانش اینگونه در معرض بازسازی توئیتری قرار گرفته. نکته آنکه دو ساختار زبان و دانش در عین حال که مستقلاً قابل ارزیابی هستند، ذیل تحولات ساختار اجتماعی تبیین می شوند. بنابراین تحول قلم از مشروح و دقیق نویسی به سمت فشرده و سطحی نویسی در این جهان مشاهده می شود.
۴. در یک جمع بندی نهایی می توان اذعان نمود که توئیتری شدن قلم بخشی از دستگاه عریض و طویل مدرنیته پیشرفته می باشد و عقلانیت صوری که در متن آن زیست می کند. این تغییر شکل قلم به مثابه تحول در ساختار اجتماعی، ساختار زبانی و ساختار دانش است. یعنی دست کم سه ساختار در این پدیده متحول شده اند و خصایل مختص خود را نشان می دهند. بایستی اذعان نمود که گردش آزاد آرا و نظرات با حجم بسیار وسیع امر مثبتی بر تحقق فردیت انسان و ارایه خویشتن اوست. شبکه های اجتماعی علی رغم همه وجوه انتقادی وارده، ابزاری مهم در جهت تثبیت من فردی و جمعی می باشند و مواهب فراوان دارند. در این یادداشت، سخن نه بر سر یک شبکه اجتماعی بلکه تاکید بر ظهور نوع خاصی از نوشتن و خواندن است که می تواند در هر عرصه دیگری تظاهر بیابد. آن حجم پهناور از بیان در قالبی شدیدا اسیب زا عرضه میشود که حداقل چهار ویژگی فشرده سازی، سطحی سازی، انبوه سازی و سریع سازی را می توان در ان تشخیص داد.