اختصاصی/ گیلانصدر: در گیلان، بار دیگر خبر کشف دهها تن چوب قاچاق منتشر شد. فرمانده انتظامی صومعهسرا اعلام کرد: ۴۰ تن چوب قاچاق کشف شده است که ارزشی بیش از ۴ میلیارد و ۷۵۰ میلیون ریال دارد و متهمان بازداشت شدهاند.
در ششماهه نخست ۱۴۰۴، کشفیات داخلی استان شامل ۵۳ تن و ۵۱۰ کیلوگرم در تالش، ۴۰ تن در صومعهسرا، ۱۲۰ تن در سایر شهرستانها و ۱۵ تن در آستانهاشرفیه بوده است؛ جمعاً با ارزشی نزدیک به ۱۰۰ میلیارد و ۷۹۵ میلیون ریال.
پلیس وظیفه قانونی خود را انجام داده و کشفیات را در زمان حمل و انبارداری انجام میدهد. اما نکته اصلی این است که همه این کشفیات پس از آن اتفاق میافتد که درختان بریده و از دل جنگل تا جاده حمل شدهاند. اینجاست که پرسشی تلخ مطرح میشود: چطور دهها کامیون و وانت پر از تنههای جنگل، بدون هیچ مانعی تا جاده میآیند و تازه آنجا کشف میشوند؟ پاسخ روشن است: ترک فعل و ناکارآمدی منابع طبیعی که باید پیش از رسیدن قاچاقچی به جاده، از وقوع جرم جلوگیری کند.
طبق آمار رسمی؛ سال گذشته یگان حفاظت منابع طبیعی گیلان بیش از ۸۳۴ تن چوب قاچاق کشف کرد و بیش از ۸۰۰ خودرو توقیف شد. نیمه نخست امسال هم بیش از ۵۰۰ مترمکعب دیگر ضبط شد؛ افزایشی حدود ۲۰ درصد نسبت به سال قبل. اما آنطور که منابع طبیعی مکرراً اعلام میکند، مسئله فقط کمبود نیرو نیست، بلکه حقوق ناچیز و بیپشتیبانی جنگلبانان نیز هست. کسی که باید در دل تاریکی جنگل با قاچاقچی روبهرو شود، حتی امنیت شغلی و جانی ندارد.
رشید غفاری، جنگلبان گیلانی، ۲۳ سال پیش برای دفاع از انفال عمومی به دست قاچاقچیان ترور شد؛ این روزها سالگرد همان ترور جانخراش است. قاتلانش چگونه پس از سالها آزادانه میگردند و هیچ مجازاتی نمیبینند؟ خودش حتی از نظر بنیاد شهید «شهید» محسوب نمیشود. جنگلبانی که بداند خونش قدر نمیبیند و خونخواهی ندارد، با چه انگیزهای باید جانش را برای جنگل بدهد؟
ابهام دیگر هم در آمارهاست. منابع طبیعی و پلیس هر کدام عددی میگویند؛ یکی جمع ششماهه را در قالب یک خبر کوتاه اعلام میکند، دیگری عدد بزرگتر میدهد تا بگوید کشفیات بیشتری داشته است. در این میان، چیزی که بهراستی قربانی میشود، نه عدد و آمار، که خود جنگل است. هر کامیون پر از چوب یعنی بخشی از خاک، آب و زیستبوم گیلان از دست رفته است و سود کلانش به حلقههای آلوده محلی، حمایتهای پشتپرده و مجوزهای پوششی میرسد. واقعیت این است که بدون این شبکهها، امکان ندارد چنین قتل عام گستردهای درختان رخ دهد و چوبها از دل جنگل تا جاده برسد.
در پایان باید گفت: در گیلان فقط چوب قاچاق نمی شود؛ اعتماد عمومی و سلامت جنگل و درختان را هم قاچاق میکنیم. وظیفه پلیس صرفاً کشف و ضبط است، نه پیشگیری از قاچاق در دل جنگل. اما منابع طبیعی که مسئول پیشگیری است، با ترک فعل مکرر خود، به قاچاقچیان میدان میدهد. هر بار خبر کشف منتشر میشود، درختان از پیش افتادهاند و ما فقط تیترش را میخوانیم. و هنوز همان سؤال تلخ بیپاسخ میماند: چطور ۴۰ تن، ۱۲۰ تن و ۵۳ تن درخت از دل جنگل تا دل جاده میآیند، بیآنکه منابع طبیعی در همان آغاز جلویشان را بگیرد؟