اختصاصی؛ گیلان صدر؛ سعید برگ چین؛ کارآموز وکالت: قصه کوتاه و ماجرا همان همیشگی است: استقلال کانونهای وکلای دادگستری تهدیدی برای یکسانسازی نهاد قدرت؛
امروزه روز بر هر شخص آگاه، واضح و مبرهن است که استقلال جامعه وکلا چه فواید غیرقابل کتمانی برای آحاد مردم در جهت دستیابی به عدالت قضایی به ارمغان میآورد. استقلال را وکیل را استاد مرحوم بهمن کشاورز به درستی به بال یک پرنده تشبیه کرده که بدون آن وکیل را قدرت پرواز نیست؛ و اما گشایش این بال نوید سایهای است سرشار غز آرامش و طیب خاطر برای مردمان یک جامعه؛ جامعهای که سیستم قضاییاش بخش مهمی از ساختار عریض و طویل حاکمیت بوده و وکیلی که بال استقلالش قیچی شده باشد، همچون پرندهای اسیر در قفس یکپارچگی قدرت است.
کانونهای وکلا از دیرباز مورد شدیدترین هجمهها از طرف حاکمیت قرار داشته و دارند و جالب اینکه این دست پر زور هربار به بهانهای تلاش میکرد تا این تشکل مستقل قانونی را بدون در نظر گرفتن مصلحت جامعه به سمت بدنه حاکم بر سیستم قضایی هل دهد و اینگونه سیطرهاش را به رخ بکشد. دست بر قضا این بار حتی آش آنقدر شور شده که حتی پا را فراتر گذاشته و بر پیشانی وکیل داغی هک کردهاند به نام کاسب و قانونی هم برای این کاسبان مستقل نوشتهاند که مبادا دیگر هوس کرده بال گشایند و ندای عدالت سردهند! و اما این قصه پر غصه به اینجا نیز ختم نمیشود و نمایندگان محترم مجلس که خود نیز ردای وکالت منتخبین مردم رو بر تن کردهاند این روزها دغدغهای مهمتر از امور وکلا ندارند، طی تصمیمی محیرالعقول به این نتیجه رسیدهاند، حال که وکیل کاسب و شغلش کاسبی است، پس تمام امور او نیز باید به قوه مجریه و در راس آن وزارت اقتصاد احاله شود!
اکنون سوال اینجاست که اکر وکالت کاسبی است، چرا از شان وکالت سخن به میان میآید و اصلا چرا وکلا هنگام نائل شدن به درجه رفیع وکالت سوگند یاد میکنند؟ آیا کاسبی سراغ دارید که شرفش رو وثیقه قرار دهد؟
حال چگونه شغلی که در ارتباط مستقیم با مال و جان مردم است را در زمره کسب وکار قرار داده و با چوب نابخردی آن را میزنید؟ آیا وکیلی که جزئی از بدنه نهاد قدرت قرار گیرد، میدتواند با قدرت و فراغ بال در پی احقاق حق موکل برآید؟ آن هم موکلی که حق قانونیاش در خیلی از موارد در تقابل با همین قوای سهگانه قرار میگیرد وچارهای جز توسل به وکیلی مستقل جهت ستاندن حق ندارد!
آیا پیکر نظام دادرسی عالمانه و یا اصل تفکیک قوا با تصمیماتی از این دست خرد نمیشود؟
با این تفاسیر عجیب نیست اگر فردا روزی مجددا مجلس انقلابی خواب تازهای ببیند و برای این کاسبان جان و مال مردم تعرفهای مصوب نماید به عنوان تعرفه دفاع از جان و مال و آبروی موکلین!
ای کاش این قانوننویسان پر زور کمی از وقت گرانبهای خود را به شنیدن نظرات بزرگان و صاحبان اندیشه اختصاص دهند، بلکه به این اقناع ذهنی و وجدانی برسند که نفس وکالت دفاع از حق و گام برداشتن در مسیر عدالت است و اگر وکیل بابت کار خود اجرت میگیرد، معنایش این نیست که نفس کار او بر مسائل مالی استوار است.
در آخر یادی از حضرت حافظ و سخن کوتاه میکنم:
ای که مهجوری عشاق روا میداری
عاشقان را ز بر خویش جدا میداری
سعید برکچین
کارآموز وکالت