اختصاصی/ گیلان صدر: سالهاست که حوزه زنان و خانواده گیلان روی صندلی انتظار برای تغییر نشسته است. زهرا یعقوبنژاد از ۱۹ آبان ۱۳۹۸ مدیرکل امور بانوان استانداری گیلان است اما دستاورد عملی ملموسی؟ تقریباً هیچ.
استاندار؟ نگاهش به این حوزه، نگاه بیتفاوتی مطلق است؛ دولتها تغییر میکنند و مسئولینی که سالها درجا زدهاند، هیچ تغییری ایجاد نمیکنند. انگار زنان استان جزیرهای دورافتادهاند؛ هیچکس آنها را نمیبیند و نمیشنود!
اداره کل؟ یک سال است بدون معاونت اداره میشود. برنامهها و جلسات؟ بیشتر نمایشی و تشریفاتی. حتی خانم مدیرکل به تایم ورزش شخصی خود میرسد، اما زنان و کودکان کار، زنان بیسرپرست و بدسرپرست، بازماندگان از تحصیل و زنان در معرض آسیب روانی، هیچ اثر ملموسی از مدیریت این سالها نمیبینند.
سمنها و تشکلهای مردمی؟ برخی فعال نیستند و فقط نام سمن را یدک میکشند. آیا وظیفه اداره کل زنان نبود که ضرورت تشکیل نهادهای مردمی را هشدار دهد، متخصصین و دغدغهمندان را سازماندهی کند و برنامههای آموزشی و توانمندسازی عملی را اجرا کند؟ اما این ظرفیت خاک خورد و هیچ پروژه واقعی به سرانجام نرسید.
برنامههای شاد و مفرح برای زنان در شهر و روستا؟ هیچ. زیرساخت فرهنگی و اجتماعی؟ فراموش شده. زنان موفق استان؟ اسمشان در گزارشها میآید، اما در عمل هیچ حضوری ندارند. صندوقهای اعتبارات خرد برای توانمندسازی زنان روستایی؟ خاک میخورند، چون منابع مالی و رسیدگی مناسب وجود ندارد.
ما وقتی از «اثرات واقعی» حرف میزنیم، همه این دستاوردهای سمبلیک مانند جشنواره «حریم رسالت»، تجلیل از بانوان نخبه و همسران جانباز، بانک اطلاعاتی دختران نخبه و کارگاههای مدیریت بحران را یادآوری میکنیم. همه خوب، اما هیچکدام در زندگی روزمره زنان و خانوادهها نمود بیرونی ندارند.
در حوزه جوانی جمعیت هم داستان کمابیش همین است: راهاندازی مراکز مشاوره خانواده، جلسات ستاد خانواده و جوانی جمعیت، حمایت از مادران دارای سه فرزند و بیشتر، تلاش برای تغییر نگرش فرهنگی… همه انجام شده، اما نرخ باروری استان گیلان به ۰.۸ رسیده است. یعنی تلاشها به واقعیت اجتماعی و جمعیتی تبدیل نشده است.
در یک کلام: پنج سال گذشت، و زنان استان هنوز همان مشکلات قدیمی را دارند. مدیرکل؟ تشریفات، جلسات، ورزش شخصی و گزارشهای رسمی. استاندار؟ نظارهگر. زنان استان؟ همچنان منتظر اقدام واقعی و ملموس.
گیلانصدر میگوید: وقتی مدیری فقط روی صندلی نشسته و استاندار چشم میبندد، وعدهها و گزارشها جای عمل را نمیگیرند. سوال این است: تا کی زنان گیلان باید این بیعملی و بیتفاوتی را تحمل کنند؟