اختصاصی/ گیلان صدر: نقل میشود که یکی از مدیرکلهای اسبق منابع طبیعی گیلان چند سال پیش در حضور دادستان گیلان گفته بود: «منابع طبیعی دانشگاه پرورش، قاچاقچی است.» جملهای که امروز با مرور حوادث و شرایط واقعی جنگلبانان، بیش از همیشه ملموس است. وقتی نیروهای حفاظتی جنگل با خطرات روزمره روبهرو میشوند، نه حمایت قانونی کافی دارند، نه تجهیزات مناسب و نه پشتوانه مدیریتی. نتیجه؟ محیط امن برای متخلفان و تهدید دائمی برای مدافعان واقعی جنگلها.
خلأ قانونی: پشتوانهای که وجود ندارد
یکی از مهمترین مشکلات جنگلبانان، خلأ قانونی و نبود مصونیت است. آنها ضابط قضایی هستند، اما مصونیتی که ضابطین قضایی دیگر دارند را ندارند و اغلب با پروندههای شکایت بهصورت شخصی مواجه میشوند. حتی با وجود ادعای منابع طبیعی برای ورود به پروندهها و کمکهای حقوقی در صورت نیاز و درخواست جنگلبان مضروب، این اقدامات بازدارنده قاچاقچیان و سودجویان نبوده و باید برای مصائب این قشر، قوانین موثر و دقیقی مصوب شود؛ اقداماتی که جز با پیگیری و تلاش نمایندگان مجلس گیلان امکانپذیر نیست. تجربه جنگلبان تالشی و پرونده ضارب سابقهدار که دو روز پس از حمله آزاد شد، نمونهای تلخ از همین ضعف سیستم است.
وضعیت معیشتی و تجهیزاتی: دست خالی مقابل داس و چوب
جنگلبان با حقوق بسیار ناچیز و چندین ماه معوقه، باید با دست خالی مقابل باندهای قاچاق بایستد. وقتی بهعنوان کارگر ساده یک شرکت پیمانکاری محسوب میشود، طبیعی است که مصونیت و حمایت یک مأمور دولت را نداشته باشد. نتیجه این وضعیت تلخ و طعنهآمیز است: جنگلبان گرسنه، بیشتر قربانی سیستم معیوب است تا مدافع واقعی جنگل. کمبود شدید تجهیزات حفاظتی مانند اسپری، شوکر، دوربین و پاسگاه مجهز نیز آسیبپذیری او را دوچندان میکند. پیش از این، وقتی حفاظت جنگل با همکاری سپاه انجام میشد، سلاح و حضور نیروهای مسلح تا حدی امنیت جنگلبانان را تضمین میکرد؛ اما پس از واگذاری به شرکتهای پیمانکاری و بازگشت مدیریت به اداره کل، جنگلبانان عملاً بدون هیچ محافظتی در میدان حضور دارند.
خطرات جسمی و روحی ملموس:تجربه تلخ میدان
حسن رهانجام، جنگلبان تالشی با ۲۰ سال سابقه، بارها با چوب، داس و حتی اره برقی مورد حمله قرار گرفته؛ دستهایش از کار افتاده، صورت کبود و آسیب دیده، شنوایی و بیناییاش کاهش یافته و ترس دائم از حمله دوباره، حتی تهدید خانوادهها، او را دنبال میکند. این وضعیت نشان میدهد جنگلبانان علاوه بر فشار اقتصادی، از لحاظ امنیت جانی کاملاً آسیبپذیرند.
شهادت و جان باختن: هشدار واقعی
نمونههای ملموس شهادت و جان باختن تلخ و هشداردهندهاند: شهید رشید غفاری که در منزل ترور شد و خانوادهاش بیش از بیست سال است منتظر شناسایی عاملین هستند و شهید ناصر پیروی که ربوده و وحشیانه کشته شد. این تراتژدیها نشان میدهند که تهدید جنگلبانان فقط نظری نیست، بلکه واقعی و مرگبار است.
افزایش قاچاق و شرایط محیطی: وقتی فشار اقتصادی و کرونا میدان را تسخیر میکنند
گیلان ۵۰٪ زراعت چوب کشور و ۴۰٪ جنگلهای استان در تالش را در خود دارد و بسیاری از قاچاقچیان بومی هستند که در کنار جنگلبان زندگی میکنند. شیوع کرونا و بیکاری باعث شد حتی برخی فروشندگان مواد مخدر به قاچاق چوب روی آورند. حجم قاچاق افزایش یافته، پروندهها تشکیل میشوند، دستگیریها صورت میگیرد و کشفیات انجام میشود، اما مجازاتها بازدارنده نیستند و حقیقت آن است که سیستم ناکارآمد، بهطور غیرمستقیم زمینه پرورش قاچاقچیان را فراهم میکند.
در تالش، تنها در چند ماه، ۵ جنگلبان مضروب شدند. سالانه بیش از ۱۳۵۰ پرونده قاچاق چوب در گیلان ثبت میشود. ۴۰ درصد جنگلهای استان در همین منطقه است، اما کمترین امکانات حفاظتی به آن اختصاص یافته. این اعداد، مثل پتک، واقعیت بیدفاعی جنگلبان را روشن میکنند.
عشق به جنگل: فداکاری در برابر تهدید
با این همه سختی، جنگلبانان همچنان به جنگل عشق میورزند. تلاش برای حفظ درختها، حتی در مواجهه با تهدید و ضرب و شتم، نشاندهنده بعد انسانی و فداکاری آنهاست. این روایت، هم تحلیل ساختاری ارائه میدهد و هم تلنگری احساسی به مخاطب میزند.
ادعای مدیرکل پیشین، واقعیت ملموس
با همه این مشکلات؛ خلأ قانونی، فقدان تجهیزات، فشار اقتصادی، حمله وحشیانه به جنگلبانها و شهادت مدافعان جنگل، تصویر واضحی از واقعیت شکل میگیرد: سیستم ناکارآمد، نه فقط مانع از تخریب نمیشود، بلکه به قاچاقچیان میدان میدهد و آنها را پرورش میکند. ادعای مدیرکل سابق که سالها پیش گفته بود «منابع طبیعی؛ دانشگاه پرورش قاچاقچی است»، امروز با این شواهد ملموس اثبات شده.
پیامی که از دل جنگلهای گیلان بیرون میآید، روشن و تلنگرزننده است: جنگلبان با سلاح دکوری، قاچاقچی با داس واقعی. تا زمانی که قوانین و حمایتها از نیروهای حافظ جنگل ناچیز باشد، محیط برای آنان امن است.