گیلان صدر، دکترعباس (حنیف) نعیمی جورشری، جامعه شناس: مرگ علی رضاقلی در حالی رقم خورد که جامعه ایرانی در نوروزی دیگر قرار دارد بی آنکه شرایط اجتماعی و رفاهی مساعدی را تجربه کند. فشارهای معیشتی و فرهنگی دوچندان شده است. اینگونه می توان در نسبتی نمادین از ذهنیت جامعه شناسانه ی مرحوم رضاقلی سخن گفت. اویی که با این مردم مقارن بود و درباب این شرایط نابسامان ایده پردازی می نمود. در این راستا و به احترام درگذشت او، نکات زیر سزاوار اعتناست:
۱. علی رضاقلی متولد ۱۳۲۶ تهران، فارغالتحصیل کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه تهران، از مستمعین حسینیه ارشاد، دانش آموخته دکترای جامعه شناسی سیاسی در مدرسه سیاسی مطالعات عالی پاریس بود. دکترایی که مقارن با انقلاب ایران، در مرحله رساله نیمه تمام رها شد و او به کشور بازگشت. در کارنامه اش مشاغل سیاسی دولتی در سطوح مختلف دیده می شود از جمله فرمانداری پاوه، کار در استانداری خوزستان، عضویت هیأت مدیره شرکت ملی نفت، مشاور وزیر پست و موسس مرکز تحقیقات پست کشور. این تجارب در شکل دهی به ذهنیت مرحوم رضاقلی موثر بوده و او خود بر این تاثیر صحه نهاده است. ذهنیتی که در حوزههای جامعهشناسی، اقتصاد سیاسی و تاریخ سیر می نمود. شهرت اصلی او از جهت انتشار دو کتاب «جامعه شناسی خودکامگی/۱۳۶۷» و «جامعه شناسی نخبه کشی/۱۳۷۷» است. کتاب سومی نیز از وی به چاپ رسیده با عنوان «اگر نورث ایرانی بود/۱۳۹۸» اما کمتر مورد توجه قرار گرفته است. مقالات متعددی نیز از او در دسترس قرار دارد.
۲. توفیق علی رضاقلی در آثارش همانا به پیوندی مربوط است که بین دو عرصه تخصصی و عمومی برقرار نمود. پرمخاطب بودن دوکتاب مذکور در چاپ های متعدد این آثار قابل ردیابی است. هردو اثر مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. زبان او در این کتب، دور از پیچیدگیهای آکادمیک است. روایتگری اش از تاریخ با دغدغه های ایرانیان در زمانه انتشار کتب، تناسب دارد. دغدغه مندی او درباب ایران، وطن، مردم، آزادی و توسعه در روح سوژه ها جاری است. از این حیث با نویسنده ای مواجه هستیم که دارای سبک تحلیل خاص خود است. دوم، در زبان به مخاطب عام نزدیک می گردد. سوم، نسبت به میهنش دغدغه دارد. این نکات او را متمایز می کند از همه آکادمیسین های جامعهشناسی و تاریخ که در حصار دانشگاه محصور هستند. فلذا رضاقلی فراتر از تخصص به عرصه روشنفکری تعلق می گیرد.
۳. رضاقلی را می توان یک استبدادپژوه دانست که مهمترین افکارش را در «جامعهشناسی خودکامگی: تحلیل جامعهشناختی ضحاک ماردوش» سامان داده است. محورهای عمده این تفکر را می توان در گزاره های زیر بیان داشت:
الف. ایران در بافت تاریخی خویش در قالب جامعه ای قبیله ای قابل فهم است.
ب. تسلط نظام خودکامگی بر تاریخ ایران و فقدان قانونمندی
پ. تقدیرگرایی و روحیه قضاوقدری در فرهنگ عامه و نبود مسولیت پذیری اجتماعی
ت. اهمیت نهاد مذهب در ساختار قدرت
ث. دو سنخ غارت دولتی و مردمی در تاریخ ایران با تکیه بر ساختار قبیله ای
ج. وابستگی عناصر سیاسی به قدرت های بیگانه و کمرنگی مقاومت مردمی در مقابل تعرضات سیاسی مستمر به حقوق آنها
چ. شخصی شدن جرم در ساخت قضایی نظام های خودکامه، عدم رویه دادرسی عادلانه و بی توجهی به ریشه های اجتماعی و ابعاد حقوقی آن
ح. نقش مخرب سنت صوفی گری در برساخت تاریخی ایرانیان
۴. همچنین رضاقلی در قامت یک جامعه شناس به تکمیل پروژه قبلی در فرمت نخبه کشی پرداخته است. او این بخش از مباحثش را در کتاب «جامعهشناسی نخبهکشی قائممقام، امیرکبیر، مصدق: تحلیل جامعهشناختی برخی از ریشههای تاریخی استبداد و عقبماندگی در ایران» بیان نموده است. محورهای عمده این شیوه از بحث به قرار زیر است:
الف. ریشه یابی مشکلات کنونی ایران در ادوار تاریخی
ب. مطالعه تطبیقی تحولات ایران و غرب با تاکید بر جهش های صنعتی اروپا و نقد تاریخ سنتی خویشتن
پ. اقتصاد سنتی ایران و فرهنگ مصرف حاکم بر آن به عنوان موانع مهم تولید و عامل تحقیر خویشتن ملی مذهبی ایرانیان با زیست انگل وار
ت. انقلاب های اقتصادی و اجتماعی اروپا با تکیه بر ماکیاولی، بیکن، دکارت، گالیله، ولتر، کانت، هگل، سن سیمون، کنت و مالتوس و مجموعا علم نو و کشفیات و اختراعات و نگرش های جدید
ث. ناتوانی ایران در حرکت همزمان با اروپا که متاثر از بی لیاقتی و درماندگی و فقدان سخت کوشی و ابتکارات
ج. فقدان امنیت اجتماعی حتی درون نهاد قدرت و دربار با بازخوانی کشتار ولیعهد ها و سران دولت و ناامنی عموم جامعه
چ. فساد در اقتصاد ایران با تاکید بر دلالی و رشوه گیری و ناکارآمدی در صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه
ح. جانشینی یک مستبد با مستبد دیگر در پی سقوط حکومت ها با تاکید بر ساختار اجتماعی و فرهنگ فکری استبداد پرور ایران
خ. ظهور اندک دولتمردان پاک دست و مدبر و مصلح چنان قایم مقام فراهانی، امیر کبیر، مصدق در بین کثیری از صدراعظم ها و نخست وزیران
د. ملت ایران نتوانسته از اندک دولتمردان خدمت گزار و صادق خود حمایت کند بلکه به سقوط آنها نیز یاری رسانده است. ملت ایران طی پانصد سال همواره با عناصر ناکارآمد کنار امده و نخبگان خویش را کشته است.
۵. تحلیل های رضاقلی به جامعه شناسی تاریخی ایران یاری رسانده است امری که دو صنف متخصصان جامعه شناسی و تاریخ از آن عمدتا غافل یا در پیوند آن ناکام مانده اند. بااینحال افکار و اثار او را می توان در چند وجه نقد نمود:
الف. بی توجهی به اسناد تاریخی ناقض فرضیه محقق درباره کنشگری اجتماعی-سیاسی مردم ایران
ب. تحلیل گاه به صفر و یک نزدیک می شود و طیف های خاکستری را در نظر نمی گیرد
پ. ریشه یابی مشکلات توسعه، در «روحیه ایرانی» حال آنکه این عنوان فاقد دقت و شفافیت لازم است و از کل گرایی رنج می برد
ت. کاهش کل نخستوزیران کاردان و مصلح به سه تن و بی اعتنایی به نقدهای وارد بر کارنامه آن سه
ث. تحلیل ها بر دستگاه تئوریک استوار نیست یا از دل آنها یک راهبرد نظری-روشی معین استخراج نمی شود.
در یک جمع بندی می توان تصریح نمود که مرحوم علی رضاقلی در مرز شخصیت متخصص-روشنفکر / شخصیت اداری-پژوهشگر، زیست نظری داشته است. دغدغه مندی او درباب ایران، در آثارش مشهود است. در اینجا ورود جزیی و نقد ریز بر آثارش مدنظر نبوده خاصه اینکه به زعم اینجانب درگذشت او فقدانی است برای جامعه فکری و پژوهشی ایران. قلم او در جذب مخاطب توانمند است و می تواند سرآغازی باشد برای کسانی که به تاریخ اجتماعی ایران علاقمندند و نیت مطالعات بلنددامنه دارند. آثار او ارزشمند و سزاوار مطالعه دقیق می باشد. یادش گرامی و نامش ماندگار.