گیلان صدر/ سامان بدر نوشت: چهار سال بعد از آن که سپیدرود در حضور هزاران هوادار رشتی با پیروزی یک بر صفر مقابل بادران به پیروزی رسید و به لیگ دسته یک صعود کرد حالا غریبانه مقابل همان بادران یک بر صفر شکست خورد و به لیگ دو برگشت. دیگر نه خبری از پخش زنده تلویزیونی بود، نه هواداری و نه مسئولی که چهار سال قبل برای هوادار دست تکان می داد و خودنمائی می کرد.
سه سال پیش هم یادمان نرفته که بعد از صعود به لیگ برتر سپیدرود چه غلغله ای در ورزشگاه حاکم بود. استاندار وقت همراه با فرماندار و رئیس هیات فوتبال و نماینده در ورزشگاه دور افتخار می زدند و خود را عامل موفقیت باشگاه می دانستند! اما حالا خوب است بدانیم که تیم را به ده ها نفر سپردند که هیچ کدامشان از عهده یک باشگاه دسته چندمی نیز بر نمی آمدند. سپیدرود نساجی را برد و صعود کرد و حالا خوب است همان نساجی را ببینیم که به کجا رسیده است و سپیدرود کجا است. همان محمد میری که علی نظرمحمدی در عرض چند هفته از تیم اخراج کرد حالا ستاره تیم نساجی است و هر هفته با سوپرگلی همه را متحیر می کند.همان علی نظرمحمدی که تیم را به لیگ برتر آورد در عرض چند هفته به پایان مسابقات سرمربی رایکای بابلی شد که رقیب سرخپوشان رشتی برای عدم سقوط بود. دیگر وقتی هیچ کس سپیدرود را دوست نداشته باشد همه عوامل سابق باشگاه دست در بقیه تیم ها دادند که راحت تر ناکامی سپیدرود را ببینیم.
چگونه می توان متصور بود تیمی در لیگ دو هزاران هوادار را به ورزشگاه بکشاند، ولی هیچ کس نتواند از این پتانسیل استفاده کند. چگونه می توان باور کرد هرکس سپیدرود را خواست برای تبلیغات و انتخابات و هیاهو بود و دیگر هیچ! چگونه می توان باور کرد هزار وعده حضرات از ساخت کمپ تمرینی، هتل، آب معدنی و … از سوی همه مدیران باشگاه وعده های تاریخ مصرف چند هفته ای بود و و حتی در حد یک کاغذ هم دنبال نشد.
سپیدرود بازهم به جائی سقوط کرد که سالها در آن دست و پا می زد. دست و پا زدنهایی که هیچ کس جز آن چند صد هواداری نمی داند که در هر شرایطی خود را به ورزشگاه می کشاندند تا با آن زندگی کنند. عجبا در این چهار سال از آن هواداران قدیمی چند نفری نیز از میان ما رخت بسته اند و جایشان را عده ای جوان سال گرفته اند که با چهار فحش و شعار و یک پسوند برای اسمشان، خودشان را قیم این تیم می دانند.
این که سپیدرود دوباره هیاهوی چند سال قبل را تکرار می کند یا خیر نامشخص است. ولی با این وضعیت که این تیم از درون شهر خودش ضربه می خورد چرا باید دوباره برگردد و سرابی دیگر برای این شهر بسازد؟ مثل سراوان، رودخانه های زرجوب و گوهررود و تالاب عینک، سپیدرود هم روزهای خوش نخواهد دید. تا وقتی عده ای در این شهر تنها دنبال منافع و تبلیغات خودشان باشند چطور می توانیم انتظار داشته باشیم که آّب خوش از گلوی ما بالا برود.