در خمام؛ مردی ۲۸ ساله روی همسرش مایع سفیدکننده ریخت.
دختر ششساله لنگرود به دست پدر معتاد به قتل رسید.
ایلیا در رشت قربانی تجاوز و قتل شد.
اینها فقط اخبار این روزهای ما نیستند؛ زنگ خطرند اما چرا هر بار تکرار میشوند؟
پاسخ ساده نیست، اما چند نکته روشن است: بهزیستی بهعنوان متولی اصلی پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در استان، سالهاست بودجههای کلان صرف «طرحهای آموزشی در محلات آسیبپذیر» با هدف پیشگیری کرده است.
«طرحهای ظرفیتسنجی در محلات» توسط سمنهای همکار بهزیستی اجرا شده.«؛ همیاران سلامت روان» نیز بیش از ۲۰ سال است متولی طرحهای پیشگیری هستند.
اما واقعیت تلخ این است: خروجی ملموسی دیده نمیشود. همان چند سمن محدود همچنان انحصار قراردادها را در اختیار دارند، با بودجههای کلان و گزارشهایی روی کاغذ.
پرسش روشن است: بهزیستی گیلان، نتیجه این همه بودجه و برنامه چه بوده؟ چند زن سرپرست خانوار توانمند شدهاند؟ چند کودک از خشونت نجات یافتهاند البته قطعا اینها فقط وظایف فقط بهزیستی نیست. پیشگیری فقط وظیفه یک نهاد نیست! نقش ادارهکل بانوان و خانواده استانداری چه میشود؟معاونت پیشگیری از جرایم دادگستری کجاست؟سایر دستگاههای مرتبط که هرکدام بخشی از مسئولیت آموزش، فرهنگسازی و حمایت را بر عهده دارند، در این سالها چه کردهاند؟
در حال حاضر معاون مشارکتهای اجتماعی استانداری گیلان تازه منصوب شده؛ وقت آن است که ظرفیت سمنها را واقعی فعال کند و پایش مستقل اقدامات بهزیستی و دیگر دستگاهها را آغاز کند. دفاتر بانوان و خانواده هم طبق قانون متولی اجرای کنوانسیون حقوق کودک در استان هستند و باید کنار بهزیستی عمل کنند.
راهکارها نیز روشن هستند:شفافسازی بودجهها و قراردادها؛ پایش مستقل و واقعی از اثرگذاری طرحهای پیشگیری؛ میدان دادن به سمنهای واقعی مردمی، نه گروههای تکراری و اجازه پرسشگری رسانهای و مردمی است.
خشونت امروز، محصول ترک فعلهای دیروز است.اگر دستگاههای مسئول جدی بگیرند؛ شاید روزی خبرها نه از قتل و اسیدپاشی، بلکه از زندگی و نجات خانوادهها باشد.